“تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم”: تاملی کوتاه بر نقد گلرخ قبادی

- Feb 10, 2025   |   شهرزاد مجاب
دریافت نسخه PDF
کتاب زنان کُرد: در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم می بایست بیش از هفت سال پیش در ایران چاپ می شد. سه سال در اداره سانسور رژیم اسلامی حبس بود. مدتی طول کشید تا با تغییراتی برای چاپ در خارج از کشور حاضر شود. از اینرو در مقدمه ای که با عنوان “خیزش ژن، ژیان، ئازادی: جدال فکری نوین در عرصه جنسیت، ملیت و طبقه” آمده، نوشتم (ص ۱۲)،
این کتاب حاصل دهها سال تحقیق و نگارش در زمینهی مقاومت و مبارزهی زنان کُرد در کل خاورمیانه و دیاسپورا هست. جرقههای خیزش انقلابی ژینا و اهمیت روشن شدن این حریق در کُردستان را میتوان در مرور تاریخی، نظری و سیاسی که در این کتاب مطرح شده یافت. تمام فصلها در اصل به انگلیسی نوشته شده بودند. در ترجمه، تدوین، بازنویسی و ویراستاری از همکاری و همفکری دوستان و رفقا بهره بردهام. نامشان محفوظ میماند تا زمان برچیده شدن بساط استبداد جمهوری اسلامی و سانسور اندیشه و قلم…کتاب حاضر حاصل گزینش ۸ نوشتار مستقل (یک کتاب، یک مقاله و شش فصل کتاب) است که در قالب اثری واحد تدوین شدهاند. در همین راستا، بخشهایی از متون اولیه که طی دو دههی گذشته نگاشته شدهاند، به منظور منسجم و یکدست شدن متن و پرهیز از تکرار، حذف یا جابهجا شده و برخی سرفصلها به فراخور صورتبندی کار تغییر کردهاند. بخش مفاهیم بنیادین که در پایان کتاب آمده، میتواند خوانندگان را با کلید واژه های تئوریکِ بهکار گرفته شده در این کتاب بهتر آشنا کند.
از آنجا که بعنوان یک مدرس مارکسیست روش فکری و آموزشیم همواره بر ارتقای آگاهی و بالا بردن سطح بحث و گفتوگو استوار بوده، آن هم بر پایهی اخلاق فمینیستی رادیکال، در این کتاب نتیجهگیری مقدمهی جامع را “پایانی بر یک آغاز” نامیده ام. دعوتی از خوانندگان برای درگیری با مباحثی که در کتاب مطرح شده. ازاینرو، نقد خانم گلرخ قبادی را ارج مینهم و امیدوارم این تبادل نظر زمینهساز گفتوگویی پربار میان پژوهشگران و کنشگران سیاسی شود. اما با توجه باینکه خانم قبادی بدون ارائهی حتی نگاهی اجمالی به کلیت کتاب، شتابزده به دو نقد خود پرداختهاند، لازم میدانم معرفی کوتاهی برای خوانندگانی که هنوز فرصت مطالعهی این کتاب را نداشتهاند ارائه دهم. بویژه آن که خانم قبادی از همان آغاز نوشته شان کتاب را نادرست معرفی کردهاند. ایشان نوشته اند که “همانطور که از عنوان کتاب نیز پیداست یکی از اهداف اصلی آن برجسته نمودن تضاد میان فمینیسم و ناسیونالیسم در بستر مبارزات ملت کُرد می باشد و در قالب این بررسی تاریخی، مبارزات زنان هم مورد توجه و نقد قرار گرفته است.” با نگاهی اجمالی به عنوان فصل ها متوجه می شوید که در واقع این کتاب، بر خلاف برداشت خانم قبادی، تضاد تئوریک، سیاسی وتاریخی بین فمینیسم و ناسیونالیسم را در بستر مبارزات زنان کُرد به بحث می گذارد، نه آنکه “…مبارزات زنان مورد توجه و نقد قرار گرفته.” به بیانی دیگر، کتاب تنها به مبارزه نظری، سیاسی، و فمینیستی زنان کُرد می پردازد. تاریخ نگاری از مبارزات ملت کُرد نیست. فصلها عبارتند از: فصل نخست: زنان کُردستان در درازنای تاریخ؛ فصل دوم: زندگی زنان کُرد در پنج سرزمین همسایه؛ فصل سوم: تجربهی زنان کُرد در جمهوری کُردستان ۱۹۴۶؛ فصل چهارم: زنان کُرد در منطقهی نسلکُشی و جنسیتکُشی؛ فصل پنجم: زنان کُرد در چرخهی بیپایان ویرانی/بازسازی؛ فصل ششم: زنان کُرد در عرصهی مبارزات فمینیستی فراملی. این درک اشتباه و وارونه خوانی در کل نقد ادامه دارد که در زیربه آنها اشاره میکنم.
نخست در اینجا لازم می دانم تصحیح یک نکته تاریخی را درنوشته خانم قبادی ذکر کنم. او می نویسد “زنان کنشگر شهر سنندج خانم شهرزاد مجاب را بعنوان سخنران به این تحصن دعوت کرده بودند تا در باره مبارزات زنان سخنرانی کند.” این نکته در نوشته ایشان دو بارتکرارشده. از من دعوت نشده بود، رفیق فمینیستی از اتحادیه کمونیست های ایران دعوت شده بود که نامش در اینجا محفوظ می ماند. او ادامه میدهد که “… می خواهم قدردان احساس مسئولیت و همبستگی خانم مجاب با مردم کُردستان باشم.” مفهوم “قدردانی” در چارچوب یک مبارزه فکری-سیاسی نه تنها نامناسب بلکه با ماهیت ارتباط من با جنبش ملی درکُردستان همخوانی ندارد. به مهمانی یا مراسمی دعوت نشده بودم که از حضورم “قدردانی” شود. کتاب زنان کُرد: در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم با این پاراگراف شروع می شود (ص ۹)،
کُرد نیستم. متولد شیراز هستم و در جنبش دانشجوئی خارج از کشور (کنفدراسیون احیاء) انترناسیونالیسم را آموختم و از هر گونه تعلقات ملی و هویتی گذر کردم. با آغاز جنبش مقاومت کُردها علیه یورش نظامی دولتِ نوپای اسلامی در سال ۱۳۵۸ برای اولین بار پا به خطه کُردستان گذاشتم. در کوه و در دوران مقاوم شجاعانه مردم سنندج در جنگ ۲۴ روزه (۴ تا ۲۸ اردیبهشت ۱۳۵۹) در کنار رفیق زندگیم، امیر حسنپور، به اهمیت بارز انترناسیونالیسم پی بردم : به معنی این که ‘انترناسیونالیسم است نژاد انسانها’، که بهطور مشخص در ایران شامل موارد آتی بود: مقابله با شوونیسم فارس-مرکز گرا؛ به رسمیت شناختن حق تعیین سرنوشت ملتهای تحت ستم تا سر حد جدائی؛ شناخت از ارتباط در هم تنیدهی ستم ملی با سلطهی سرمایهداری-امپریالیستی؛ و درک از مسئله ملی به عنوان بخشی لاینفک از انقلاب سوسیالیستی. این آموختهها را به کلاس درس و پژوهشهایم آوردم و از آن در عرصهی پشتیبانی و همبستگی با جنبشهای برابریطلب و آزادیخواه از فلسطین تا روژئاوا، زنان، زندانیان سیاسی، مردم بومی کانادا، سیاهان و کوئیر استفاده کردم. از علم و دانش مارکسیسم فمینیسم برای درک صحیح از روابط پیچیده اجتماعیِ برخاسته از ساختار جهانیشدهی سرمایهداری-امپریالیستی یاری گرفتم. این مجموعهی نظری و سیاسی به من کمک کرد تا از گرایشات تقلیلگرایانهی ملی، جنسیتی و فرهنگی به هویت و نادیده انگاشتنِ روابطِ اجتماعی به طورِ عام و روابطِ طبقاتی به طورِ خاص دربارهی ناسیونالیسم و فمینیسم، دوری کنم.
همانطور که می بینید، فرآیند همبستگی سیاسی انترناسیونالیستی-فمینیستی من درپاراگراف آغازین این کتاب به روشنی بیان شده است. با چنین دیدگاهی نیاز به “قدردانی” نیست. انجام وظایف انقلابی با روحیه انترناسیونالیستی است.
نقد بی تامل خانم قبادی بردو نکته استوار است: ۱) “افتادن در دام ایدئالیسم… به این معنا که شهرزاد مجاب در پژوهش خود برخی واقعیتهای تاریخی را… نادیده گرفته” و ۲) “این نادیدهانگاری در پژوهش مجاب منجر به تأیید این فرضیه شده که گویا در کردستان، فمینیسم از ناسیونالیسم عقب مانده است.” نکته او مبتنی بر خوانش نادرست ایشان از یک پاراگراف در فصل نخست (زنان کردستان در درازنای تاریخ)، زیر تیتر”شمایی تاریخی از کردستان” است. در این بخش، تنها کردستان ایران در نظر گرفته نشده، بلکه “شمای تاریخی” از تمام کردستان است و برای درک بهتر از مورد تاریخی به کتاب مهم دکترکعبی برای ایران و دکترچالیان برای ترکیه و دکتردیلار برای مبارزه زنان در روژاوا ارجاع داده شده است[1]. اگرچه ارتباط “ایدئالیسم” با “نادیده گرفتن” واقعیتهای تاریخی، آن هم فقط درمورد کومله، برایم واضح نیست، اما به نظر میرسد هدف ایشان بیشتر بر چسب زدن سیاسی است تا ارائه نقد تئوریک سازنده. خانم قبادی به اشتباه و باز هم شتاب زده، از بکاربردن مفهوم “جمعیت” به جای “سازمان” در عنوان “سازمان انقلابی زحمتکشان کردستان ایران (کومله)” استفاده کرده و بیش از نیمی از نقد خود را به راستآزمایی تاریخ کومله، آن هم تنها بر اساس تاریخ شفاهی درج شده در نوشتههای خودشان، اختصاص داده است. این نام گذاری را بمعنی “تقلیل دادن سازمان کومله” و”مبارزات بسیاری از زنان در صفوف سازمان کومله… و در نتیجه [کنار گذاشتن] نقش این زنان از تاریخ مبارزات زنان کُرد…” در نظر گرفته است. این کتاب هدفش تاریخ نویسی کومله نبوده، بلکه نشان دادن تضاد تئوریک و سیاسی بین آگاهیفمینیستی و آگاهی ناسیونالیستی هست (نکته ای که در زیر به آن میپردازم). در پژوهش تاریخی-اجتماعی کعبی بعنوان “زنان کُرد در جنبش مقاومت بعد از انقلاب ۱۳۵۸ در ایران” که به انگلیسی و در کتاب زنان کُرد: از طریق تاریخ، فرهنگ، و مقاومت چاپ شده، بر اساس تاریخ شفاهی، از جمله مصاحبه با خانم قبادی، نکات تازه و دقیقی برای بررسی مبارزات زنان کومله و سایر احزاب سیاسی دارد. نکته برجسته درنوشته کعبی نشان دادن همبستگی و تاثیراتحاد انقلابی بین مبارزینی که به جنبش کُردستان پیوستند با مبارزات زنان کُردستان است[2]. مشکل بزرگی که در ویراستاری کتاب سنگین زنان کُرد: از طریق تاریخ، فرهنگ، و مقاومت با آن مواجه شدم نام سازمان، گروه ، دسته، جمعیت یا حزب در تمام تاریخ نگاری مبارزات کُردستان آنهم با در نظر گرفتن نوشتن این نام ها به زبان کُردی سورانی، کرمانجی، ترکی، و فارسی و بعد ترجمه آنها به انگلیسی است. در این کتاب سعی شده برای اولین بار نوعی هماهنگی برای ۸۰ نامگذاری در نظر گرفته شود. این نکته را از این نظر اینجا می آورم که خانم قبادی با ساختن یک مترسک پوشالی، یعنی ایراد در نامگذاری، دیدگاه مرا تحریف میکند و سپس به آن حمله می کند. در فصل نوشته خودم درکتاب زنان کُرد: از طریق تاریخ، فرهنگ، و مقاومت، به عنوان ” نمود گذشته و حذف شدهها در یادنگارههای زنان کُرد” که به برسی چهار یادنگار از جمله دو یادنگار گلرخ قبادی، می پردازد، نتیجه می گیرم،[3]
این یادنگاره ها را به عنوان متون زندهای که توصیفهای فردی و جمعی از روایتهای مواجهه با خشونت حکومتی، ملیگرایی پدر/مردسالارانه، مردانگی نظامی، آوارگی و سرکوب ایدههای رادیکال را شامل می شوند و بخشی از زندگی روزمره زنان است، بسیارارزشمند هستند. این روایتها از زاویه مسائل زندگی روزمره به همراه خشم، درد، غم، عزاداری، بازی، عشق، تولد، امید، ناامیدی و مقاومت نوشته شدهاند. در هر مرحله از رشد به عنوان یک زن کُرد، ضرورت تحول اجتماعی عمیق و دائمی یک امید بی پایان بود. یادنگاره ها دو هدف دارند: نه تنها … رویدادهای تاریخی بهیادماندنی را برجسته میکنند، بلکه واگراییهای معرفتشناختیای را نشان میدهند که امکانات تازهای را برای تاریخ به عنوان عمل همبستگی براندازانه و مقاومت روشن میکند. عمل یادآوری در شرححالها تفسیر پویای احساسی گذشته در حال حاضر است. چنین فرآیندی بازیابی منفعلانه از یک مخزن حافظه مشخص نیست؛ بلکه یادآوری به طور فعال معنای گذشته را همواره در زمینه کنونی شکل میدهد. بنابراین، گذشته هرگز به طور کامل بازیابی نمیشود؛ تنها میتواند در زمینه حاضر نمایندگی شود. شرححالها از تجربیات تاریخی به عنوان تجربیات پایان یافته و دانشی فراتر میروند. (نا)محدود بودن داستانهای زنان است که ما را وادار میکند تا تأثیر دامنهدار این تجربیات را در حال حاضر به رسمیت بشناسیم.
برخلاف نظر خانم قبادی که دانش تجربی شخصی را ‘فاکت تاریخی’ محض می داند، من معتقدم از این دانش استفاده کنیم تا زمینه اجتماعی، سیاسی، فرهنگی مبارزات یک ملت، آنهم زنان و اقلیتهای جنسی یک ملت، را بهتر بشناسیم. یکی از ابزارهای سرکوبگرانه فرهنگی-سیاسی دولت های سرکوبگر عدم حمایت از آرشیو سازی و در دسترس قراردادن اسناد تاریخ اجتماعی مبارزات اقلیت های ملی است. پژوهش بر اساس روش تاریخ شفاهی ویا نوشتن یادنگار، بویژه توسط زنان، خود نوعی ساختن آرشیو در مقابله با ضدیت با آرشیو سازی دولتی است. ارج نهادن من بر یادنگاره های زنان کُرد، از جمله نوشتههای گلرخ قبادی، از این دیدگاه می آید.
در پایان بخش طولانی بازنویسی تاریخ کومله که به کتاب مربوط نیست، خانم قبادی نتیجه گیری عجیبی می کند که نشان دهنده خوانش نادرست و بی دقتی ایشان از محتوای کتاب است. در نقد درست از بر خورد فرهنگ و مرکزگرایانه در مورد “زن کُشی و قتل ناموسی” به نتیجه مغرضانه ای می رسد که گویا من “پیشینه مبارزات زنان کُرد” را انکار کرده ام. اگر ایشان حتی نگاهی به فصل چهارم، “زنان کُرد در منطقهی نسلکُشی وجنسیتکُشی” که فصل بلندی نیزهست، انداخته بود به چنین نتیجه گیری نمی رسید. در پایان این فصل نوشته ام:
…مبارزه علیه قتل ناموسی از مبارزه برای حاکمیت دموکراتیک، مبارزه برای جدایی دولت و دین، مبارزه …در راستای تحمیل نظم تئوکراتیک به کُردها و حتی مبارزه برای اعمال فشار به دو دولت کُردی برای تصویب و اجرای بدون محدودیت کنوانسیون رفع انواع تبعیض علیه زنان جدا نیست…همانطور که پیشتر اشاره شد در غرب نیز مخالفت گستردهای با این مطالبات وجود داشته است. حتی همین امروز نیز اصولگرایان راست افراطی و مسیحی دقیقاً مانند همتایان اسلامی خود، همچنان بر مخالفت با فمینیسم و جدایی دولت و دین پافشاری میکنند. بنابراین این خطوط نه بر مبنای زمینههای قومیتی بلکه بیشتر بر اساس اصول سیاسی ترسیم شده است.
در کُردستان زنان تحت سختترین اشکال ستم ملی و جنسیتی قرار میگیرند. این ستم ملی به حدی وحشیانه است که خشونت جنسیتی را تحت شعاع خود قرار میدهد. با این حال، زنان کُرد پیش از این با مقاومت در برابر مردسالاری ناسیونالیستی تاریخ خود را ساختهاند. متأسفانه فدیمه آخرین نام در فهرست طولانی قربانیان خشونت مردانه نخواهد بود و جانهای بیشتری، غالباً در بیخبری، در کُردستان و جاهای دیگر گرفته خواهد شد. با این حال، اگر عصبانیت و یأس خود را به مبارزهای برای به چالش کشیدن این وحشیگری، در تمام نمودهای آن و به هر شیوهی ممکنی بدل کنیم، زندگی او بیهوده از دست نرفته است.
جای پرسش هست که چگونه خانم قبادی از کتابی که به بررسی”تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم” در چارچوب تاریخ اجتماعی مبارزات زنان کُرد در چهار پاره کردستان می پردازد، تنها انتقادش بر “تقلیل” کومله، “نادیده” گرفتن مبارزات زنان کومله، و “تحقیر” یک ملت متمرکزاست؟! پاسخ به این سوال را می توان در نکته دوم نقد ایشان دید، همانطور که در بالا آمده، ایشان می گویند، “این نادیده انگاری در پژوهش مجاب منجر به تأیید این فرضیه شده که گویا در کردستان، فمینیسم از ناسیونالیسم عقب مانده است.” مفهوم ‘فرضیه’، که از علم پوزیتویستی می آید هیچ خوانشی با متد و نظریه مارکسیست فمینیست در این کتاب ندارد و نشان وارونه سازی و برداشت سطحی خانم قبادی از پشتوانه تئوریک و سیاسی این کتاب است. این کتاب با ‘فرضیه” شروع نمی شود با “تضاد” به معنای تضادهای درونی و پایهای در سیستم های اجتماعی و اقتصادی آغاز میشود. این تضادها می توانند در نهایت به تغییرات اجتماعی و انقلابی منجر شوند و یا در شرایط خاص تاریخی علی رغم ‘ناسازگاری ها’ به نوعی همزیستی با پیامدهای سیاسی زیست مسالمت آمیز و رفرم بیانجامند. به عنوان مثال، ناسیونالیسم ممکن است بر وحدت و همبستگی ملی تأکید کند، حتی اگر این به معنای نادیده گرفتن حقوق زنان و اقلیتهای جنسی باشد. در مقابل، فمینیسم به دنبال تغییرات اجتماعی است که ممکن است با اهداف ناسیونالیستی در تضاد باشد. این تضاد میتواند منجر به تنشها و چالشهایی در حرکتهای اجتماعی و سیاسی شود، چنانکه در تاریخ پر از تضاد کُردستان شده و امروز هم می شود. نکته دیگر که خانم قبادی نادیده می گیرد مفهوم “آگاهی” است. در این کتاب مفهوم ‘آگاهی و کنشگری’ فمینیستی درتضاد با ‘آگاهی و کنشگری ناسیونالیستی’ مطرح شده. آگاهی در مارکسیسم به معنای درک و شناخت از طبقات اجتماعی در هر فرماسیون اجتماعی از وضعیت خود و شرائط جامعه هست. این آگاهی می تواند شامل درک نابرابری ها، تضادهای طبقاتی و ساختارهای اقتصادی و اجتماعی باشد که باعث استثمار و ستم می شود. آگاهی فمینیستی به بررسی ساختارهای اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی میپردازد که زنان و اقلیتهای جنسی را تحت فشار قرار میدهند. آگاهی ناسیونالیستی تمرکز بر تقویت هویت ملی و تأکید بر ارزشها، فرهنگ و تاریخ یک ملت دارد. بدرستی، آگاهی فمینیستی از آگاهی ناسیونالیستی نه تنها در کردستان بلکه در جهان عقب مانده تر است. امروزه با رشد فاشیسم ملی-گرای، دینمدار، مرد/پدرسالارو سرمایه دار-امپریالیستی که حتا دستاوردهای فمینیستی نیم قرن گذشته را هم تاراج می کند، شاهد عقب گرد و سر در گمی فمینیستی هستیم. خانم قبادی باز هم در خواندن متن سهل انگاری کردند و تحلیل های مقاطع تاریخی مختلف را سرهمبندی کرده اند که با شتاب به تاریخی نگاری مبارزات زنان کومله بپردازند و بپرسند که چرا “عاملیت” زنان کُرد در کومله را من نادیده گرفته ام. ایشان از این نکته کلیدی تحلیل مارکسیستی فمینیستی از هژمونی مرد/پدر سالاری ناسیونالیستی در احزاب سیاسی کُرد و غیر کُرد از جمله کومله می گریزند. افزون بر این، نداشتن هیچگونه تحلیل طبقاتی از فرماسیون اجتماعی جامعه کردستان، که ‘آگاهی’ بر مبنای آن شکل می گیرد و مبارزه را شکل می دهد، در نهایت مبارزه فمینیستی را تابع مبارزه ملی می کند و از آن عقب می افتد. فاکت های تاریخی را عجولانه در کنار هم قرار دادن، فرصت کنکاش عمیق تر را برای درک شکل گیری اشکال جدیدتر مرد/پدرسالاری در جامعه و احزاب از ما می گیرد.
کتاب زنان کُرد: در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم جای نقد سنجیده دارد. چون بیشتر مطالب از انگلیسی ترجمه شده، می تواند ویراستاری بهتری شود و معادل های بهتر و دقیقتری انتخاب شود تا خواندن آن روان تر گردد. بخش “مفاهیم کلیدی” در آخر کتاب (۲۱۸-۲۲۲) برای کمک به یکسانی در پژوهش های آینده آمده است. از آن مهمتر، همانطور که در این کتاب و در کتاب زنان کُردستان: مطالعهای تاریخی و کتابشناختی آمده است، با جهشی در دانش فمینیستی در مطالعات زنان کردستان مواجه هستیم. این دو کتاب که به زندگی و مبارزات زنان کُرد در قرن بیستم تا یک دهه اول قرن بیست ویکم می پردازند، گواهی هستند برفوران دانش در مورد زنان کُرد که الهامبخش، خلاقانه و بدیع است. بهترین نمونه آن کتاب اخیر زنان کُرد: از طریق تاریخ، فرهنگ، و مقاومت است. پژوهشگران و کنشگران كُرد و غیر كُرد به تولید دانش نوین فمینیستی فراملیتی و میان رشتهای که شامل تحلیل تاریخی جنبشهای زنان کُرد، خاطرات، رمانها و بیانهای هنری در شعر، موسیقی و فیلم دركردستان می پردازند. با بازآفرینی “شبکه مطالعات جنسیتی زنان کُرد” از سال ۲۰۲۱، یک سری سخنرانیهای با موضوعات گستردهای مانند سیاست، خشونت دولتی، ادبیات، زبان، کلونیالیسم، نژادپرستی، جنسیت، مقاومت، فلسطین، جنگ و زندان صورت گرفته است. این جوشش فکری درخور توجه است و یک آغازی جدید برای گسترش مرزهای دانش وعمل فمینیستی کُردی به شمار میآید. میدانیم که هیچ تغییر اجتماعی واقعی بدون دانش انتقادی از روابط تاریخی و اجتماعی که نیاز به تحول دارند، امکانپذیر نیست[4].
منابع و پانویسها:
[1] نگاه کنید به این منابع:
Cabi, M. (2022). The Formation of Modern Kurdish Society in Iran: Modernity, Modernization and Social Change 1921-1979. London: I.B. Tauris; Çaglayan, H. (2019). Women in the Kurdish Movement: Mothers, Comrades, Goddesses. Palgrave Macmillan; and Dirik, D. (2023). The Kurdish Women’s Movement: History, Theory, Practice. Pluto.
[2] نگاه کنید به:
Shahrzad Mojab (2024) (ed.). Kurdish Women Through History, Culture, and Politics. Costa Mesa, California: MAZDA Publishers.
[3] ترجمه این فصل با مطالب افزون شده را در این کتاب ببینید: کلان، گنجوی، جعفری مهر، جوانشیر (ویراستاران). زبان، انسان، و جامعه: ادبیات و زبان های اقلیت در ایران: مجموعه مقالات سمپوزیوم مطالعات زبان مک گیل ۲۰۲۳. نشر آسمانا، ۱۴۰۳.
[4] برای بحث بیشتر این نکته بنگرید به این منابع: محمد حاجی نیا و شهرزاد مجاب. دلالت های تحلیل طبقاتی درسرمایه داریِ امپریالیستی. دفترهای ماتریالیسم تاریخی، دفتر اول. نشر آسمانا، تورنتو، ۱۴۰۳و سارا کارپنتر و شهرزاد مجاب. یادگیری انقلابی: جستارهائی در باب نقد بی رحمانه ی هر آن چیزی که وجود دارد. ترجمه نیکزاد زنگنه. تهران، نشر حکمت کلمه، ۱۴۰۲.