دَنگبِژی(Dengbêjî) ، قلعۀ مقاومت پنهان در خدمت ایجاد جماعت تصوری

 

 

چکیده

این مقاله با اتکا به چارچوب نظری تلفیقی بندیکت آندرسن «جماعت‌های تصوری» و جیمز سی. اسکات «روایت‌های پنهان»، به بررسی جایگاه و کارکرد سنت شفاهی دَنگبِژی (Dengbêjî) در فرایند ملت‌سازی کُرد می‌پردازد. استدلال اصلی آن است که دَنگبِژی، در شرایط تاریخی محرومیت کُردها از ابزارهای مدرن ملت‌سازی همچون صنعت چاپ، آموزش رسمی و رسانه‌های نهادی، به‌مثابۀ رسانه‌ای جایگزین عمل کرده و نقشی همانند صنعت چاپ در نظریۀ اندرسن ایفا کرده است. دَنگبِژی با خلق و بازتولید روایت‌های مشترک، از یک سو سه کارکرد بنیادین «سرشماری نمادین»، «نقشه‌برداری فرهنگی ـ جغرافیایی» و «موزه‌سازی حافظۀ جمعی» را برعهده گرفته و از سوی دیگر، با رمزگذاری پیام‌های مقاومت در دل آوازهای عاشقانه و حماسی، کارکردی مشابه «چاپخانۀ پنهان» برای ثبت و انتقال روایت‌های ممنوعه داشته است.

تحلیل محتوای آوازهای دَنگبِژهای برجسته‌ای همچون شاکرو (Şakiro) و خالِ بره (Xalê Birê)، همراه با بررسی مصادیق تاریخی در مقاومت‌های کُردی (مانند کوبانی) و دیاسپورا، نشان می‌دهد که این سنت شفاهی نه تنها به بازتولید هویت جمعی و تداوم فرهنگی ملت کُرد یاری رسانده، بلکه امکان عبور از «گردنۀ تاریخی فقدان چاپ» را فراهم کرده است. در پیوند با عصر رسانه‌های نوین، دَنگبِژی توانسته است حیات خود را به فضای دیجیتال منتقل کند و ظرفیت بازتعریف جماعت تصوری کُردی در مقیاس جهانی را به دست آورد.

کلیدواژه‌ها: دَنگبِژی، جماعت‌های تصوری، روایت‌های پنهان، ملت‌سازی کُردی، حافظۀ جمعی، رسانه‌های شفاهی.

 

 آواز آغازین: بیان مسئله و چارچوب نظری

در دل کوه‌های زاگرس و توروس، جایی که بادهای تاریخ از سومر برخاسته و با گذر از فراز ماننا، اورارتو و ماد، کردستان را نوازش می‌دهند، صدایی پرطنین برمی‌خیزد. عَودالِ زَینکِ(Evdalê Zeynikê) دَنگبِژِ افسانه‌ای کُرد که او را هومر کردستان گفته‌اند، دریک مشاعرۀ توأم با مشاجره در حال لَجی شاعرانه با شیخ سلِ (Şêx Silê) با چشمانی نابینا و بسته با صدایی که از عمق سینه‌اش جوشان است، روایتی را آغاز می‌کند:

«شێخ سلێ دیدەمە ژ دلێ من رە خوەش دیدەمە

ئالیکی مە ئووڕسە، یەک رۆمە، یەک عەجەمە

سنگێ من کتوکا شائر و دەنگبێژانەزارێ من قەلەمه

دەوێ من کتێبە سینگێ من ژ تە ڕە مشەفا دەستێ مەلە

دیوانا تاهرخان ئاخا ژ مە شەدە نە.»

عَودال در این لج شاعرانه در بیش از صد و پنجاه سال پیش پیامی را مخابره کرده که ما اکنون به ابزار و تکنولوژی دریافت و ترجمۀ آن به زبان علمی و آکادمیک امروز دست یافته‌ایم. (در ادامه به تحلیل و کالبدشکافی متن عَودال باز خواهیم گشت)

در این مقاله تلاش خواهیم کرد نقش، جایگاه، کارکرد و اثر دَنگبِژی را با کمک بندیکت اندرسن و جمیز سی، اسکات در خصوص ناسیونالیسم کُردی روشن سازیم. چند نکته در ابتدای کار لازم است تصریح شود. اول این که متن مقاله و ایدۀ آن به بررسی دَنگبِژی می‌پردازد. لذا توجه و ارجاعی به موسیقی جدید کُردی که از دل دَنگبِژی و از دندۀ آن آفریده شده، ندارد، لیکن این ایده به قیاس اولویت و به نحو اعلاء قابلیت انطباق بر این موسیقی را دارد چراکه بیشتر آثار، کارکرد و نقشی که برای دَنگبِژی از منظر و منطق این مقاله تبیین خواهند شد به موسیقی جدید کُردی نیز قابل تعمیم است و در برخی موارد این کارکردها به نحوی دقیق، غنی و ارتقاء یافته‌اند.

نکتۀ دوم مربوط به جغرافیای دَنگبِژی است که قسمت اعظم آن در کردستان ترکیه قرار دارد، هرچند که در هرسه بخش دیگر کُردستان ایران و عراق و سوریه نیز سرایت و امتداد دارد. و نهایتاً اینکه این ایده با محوریت دَنگبِژی ارائه می‌شود اما بدین معنی نیست که محدود در کُردستان کورمانج باشد، بلکه با نهادهایی مشابه، نظیر بَیتبِژی و… در قسمت سوران و قست‌های جنوبی جغرافیای کردستان نیز این ایده با لحاظ تفاوت‌هایی اندک و مشابهت‌هایی بیشتر قابل اتکا خواهد بود.

دَنگبِژی، فریادی‌ست از قهرمانان فراموش‌شده، از دردهای سرکوب‌شده، از آرزوهای نهفته در دل مردم پراکنده‌ای که مرزهای جغرافیایی نتوانسته هویت‌شان را محو کند. این آواز، تنها یک هنر سنتی نیست، بلکه پلی است میان گذشته و حال، میان فرد و جماعت. دَنگبِژی، این سنت شفاهی کُردی، جایی است که کلمات به موسیقی تبدیل می‌شوند و تجربیات مشترک به هویتی جمعی شکل می‌دهند. هویتی که بیشتر از طریق شفاهیت و گوش شکل می‌گیرد نه از راه چشم و متن. اما در زیر این لایۀ هنری، لایه‌ای پنهان نهفته است: مقاومتی هوشمندانه در برابر سلطه‌های سیاسی و فرهنگی که کُردها را در طول تاریخ احاطه کرده‌اند. این مقاله، با عنوان «دَنگبِژی، قلعۀ مقاومت پنهان در خدمت ایجاد جماعت‌تصوری»، به بررسی نقش دَنگبِژی در شکل‌گیری جماعت تصوری کُردها می‌پردازد، جایی که این سنت نه تنها حافظۀ فرهنگی را شکل داده و حفظ می‌کند، بلکه ابزاری برای مقاومت غیرمستقیم در برابر هژمونی دولت‌های ملی‌گرا است. مسئلۀ اصلی این تحقیق، بررسی پویایی‌های فرهنگی و سیاسی دَنگبِژی در جوامع کُردی است که اغلب تحت سلطۀ ساختارهای قدرت خارجی قرار گرفته‌اند.

کُردها، به عنوان یکی از بزرگ‌ترین گروه‌های اتنیکی بدون دولت مستقل، با چالش‌های متعددی روبرو بوده‌اند: از سرکوب زبان و فرهنگ در کشورهای ترکیه، عراق و سوریه، تا پراکندگی در دیاسپورا. در این زمینه، دَنگبِژی (که شامل آوازخوانی روایت‌های حماسی، تاریخی و عاطفی است) نقش کلیدی ایفا می‌کند. اما چگونه این سنت شفاهی، که ریشه در دوران پیش از رسانه‌های مدرن دارد، می‌تواند جماعت تصوری کُردها را شکل دهد؟ و چگونه این جماعت، از طریق استراتژی‌های مقاومت پنهان، دوام می‌آورد؟ این مقاله استدلال می‌کند که دَنگبِژی، با ترکیب عناصر تصور جمعی (از نظریه بندیکت اندرسن) و روایت‌های پنهان مقاومت (از جیمز سی. اسکات)، نه تنها هویت فرهنگی را شکل داده و حفظ می‌کند، بلکه ابزاری برای چالش ایدئولوژیک سلطه است. در جهانی که رسانه‌های رسمی اغلب در خدمت قدرت غالب هستند، سنت‌های شفاهی مانند دَنگبِژی، فضایی برای بیان پنهان فراهم می‌کنند که حس تعلق را بدون رویارویی مستقیم تقویت می‌کند.

اهداف این مقاله چندگانه است. نخست، توصیف نقش دَنگبِژی در ایجاد جماعت تصوری کُردها، جایی که روایت‌ دَنگبِژها، تجربیات مشترک سرکوب، مهاجرت و مقاومت را به یک هویت جمعی تبدیل می‌کنند. دوم، تحلیل چگونگی ادغام این سنت با مکانیسم‌های مقاومت پنهان، که فرودستان (مانند کُردهای تحت سلطه) را از قربانیان منفعل به استراتژیست‌های فعال تبدیل می‌کند. سوم، پر کردن خلاء نظری در مطالعات فرهنگی کُردی، با ترکیب دو نظریۀ کلیدی که کمتر با هم بررسی شده‌اند: جماعت‌های تصوری اندرسن، که بر نقش روایت‌های مشترک در ایجاد ملت‌ها تمرکز دارد، و سلطه و مقاومت اسکات، که بر روایت‌های پنهان به عنوان ابزار بقا تأکید می‌کند.

سؤالات تحقیق عبارتند از:

۱) چگونه دَنگبِژی تصور جماعت کُردی را ممکن می‌کند و به چه صورتی نقش صنعت چاپ در ایدۀ  ناسیونالیسم اندرسن در کردستان به این نهاد منتقل شده است؟

۲) چگونه دَنگبِژی روایت پنهان مقاومت را به جماعت تصوری تبدیل می‌کند؟ و چگونه این سنت در دوران دیجیتال تحول یافته است؟

این سؤالات، بر پایۀ رویکرد کیفی و تحلیلی، بررسی خواهند شد، با استفاده از مثال‌های تاریخی و معاصر از دَنگبِژی.

چارچوب نظری این مقاله بر پایۀ دو ستون اصلی بنا شده است. نخست، نظریۀ جماعت‌های تصوری بندیکت اندرسن (۱۹۸۳) است. اندرسن ملت‌ها را به عنوان جوامعی تصوری توصیف می‌کند که اعضای آن یکدیگر را نمی‌شناسند، اما از طریق رسانه‌ها و روایت‌های مشترک، حس تعلق ایجاد می‌کنند. او بر نقش رسانه‌های چاپی (مانند روزنامه‌ها و رمان‌ها) در پیدایش ملی‌گرایی مدرن تأکید دارد، اما این نظریه را می‌توان به سنت‌های شفاهی بسط داد. در جوامع حاشیه‌ای مانند کُردها، که دسترسی به رسانه‌های رسمی محدود است، دَنگبِژی جایگزین این نقش می‌شود: دَنگبِژها روایت‌هایی را می‌خوانند که تجربیات مشترک (مانند جنگ‌های کُردی یا رشادت‌ها و…) را به یک تصور جمعی تبدیل می‌کنند. این روایت‌ها، مانند رمان‌های ملی‌گرا در نظریۀ اندرسن، زمان و فضای تصوری ایجاد می‌کنند که کُردها را فراتر از مرزهای سیاسی به صورت یک جماعت واحد به تصویر و تصور می‌کِشد. با این حال، اندرسن کمتر به جنبه‌های سلطه و مقاومت می‌پردازد، که اینجا خلائی است که با اسکات پر می‌شود.

دوم، نظریۀ سلطه و هنر مقاومت جیمز سی. اسکات (۱۹۹۰) است. اسکات روابط قدرت را به عنوان صحنه‌ای از مبارزه توصیف می‌کند، جایی که فرودستان روایت عمومی (اطاعت ظاهری) را ایفا می‌کنند، اما در روایت پنهان (گفتمان‌های خصوصی)، نقد قدرت و خیال‌پردازی‌های مقاومتی را پیش می‌برند. او مثال‌هایی از برده‌داری و دهقانان مالزی می‌آورد، اما این چارچوب برای دَنگبِژی ایده‌آل است: آوازهای دَنگبِژها ظاهراً فرهنگی هستند (روایت عمومی)، اما با تدقیق در عمق مسئله، نقد سلطه (مانند روایت‌های ضداستعماری) را کدگذاری می‌کنند (روایت پنهان). اسکات بر «زیرسیاست» تأکید دارد(مقاومت‌های روزمره مانند شایعه و ترانه) که دَنگبِژی را به عنوان ابزاری برای حفظ کرامت و همبستگی توصیف می‌کند.

ترکیب این دو نظریه، مدل جدیدی ایجاد می‌کند: جماعت تصوری کُردها از طریق روایت پنهان دَنگبِژی شکل می‌گیرد، جایی که تصور جمعی نه تنها فرهنگی، بلکه مقاومتی است. این ترکیب نظری، مقاله را از توصیف صرف به تحلیل عمیق تبدیل می‌کند. اندرسن زمینۀ تصور را فراهم می‌کند، در حالی که اسکات لایۀ مقاومت را می‌افزاید، اندرسن بستر تصور جماعت کُردی را ممکن می‌سازد، اسکات اما رمز و راز تداوم این تصور را نشان می‌دهد و دَنگبِژی پلی میان آن‌هاست.

روش‌شناسی مقاله شامل تحلیل کیفی روایت‌های دَنگبِژی، شنیدن و مطالعۀ مصاحبه با دَنگبِژها و بررسی منابع آکادمیک موجود است. ساختار مقاله به شرح زیر است:

فصل دوم زمینۀ فرهنگی دَنگبِژی را بررسی می‌کند؛ فصل سوم نظریۀ اندرسن را کاوش می‌کند؛ فصل چهارم بر اسکات تمرکز دارد؛ فصل پنجم ترکیب نظریه‌ها را ارائه می‌دهد؛ فصل ششم مطالعات موردی را تحلیل می‌کند و فصل هفتم نتیجه‌گیری و پیشنهادها را بیان می‌کند. در نهایت، این مقاله نه تنها به درک بهتر دَنگبِژی کمک می‌کند، بلکه به مطالعات گسترده‌تر مقاومت فرهنگی در جوامع حاشیه‌ای می‌پردازد. در جهانی که سلطۀ دیجیتال و جهانی‌سازی هویت‌های محلی را تهدید می‌کند، سنت‌هایی مانند دَنگبِژی نشان می‌دهند که آوازهای پنهان می‌توانند جماعتی تصوری و مقاوم بسازند. این آواز آغازین، دعوتی است به شنیدن صداهای نهفته، صداهایی که تاریخ را بازنویسی می‌کنند.

 

 روایت‌های پنهان تاریخ؛زمینۀ فرهنگی و تاریخی دَنگبِژی

دَنگبِژی این سنت کهن کُردی، مانند رودخانه‌ای است که از دل تاریخ جریان دارد، حامل داستان‌های قهرمانان، دردهای مردم و آرزوهای نهفته یک ملت بدون مرز. در روستاهای کُردستان، جایی که کوه‌ها شاهد نسل‌های سرکوب‌شده و مسکوت‌شده بوده‌اند، دَنگبِژها، این داستان‌سرایانِ آوازخوان، این راویانِ کُردستان، با صدایی که از عمق روح‌شان برمی‌خیزد، روایت‌هایی را بازگو می‌کنند که تاریخ رسمی نتوانسته یا نخواسته آن‌ها را ثبت کند.

این فصل، مانند یک روایت تاریخی، زمینۀ فرهنگی و تاریخی دَنگبِژی را کاوش می‌کند. از ریشه‌های باستانی آن در فرهنگ شفاهی کُردی تا تحولات آن تحت سلطه‌های امپراتوری عثمانی، دولت‌های مدرن و پراکندگی دیاسپورا، دَنگبِژی نه تنها یک هنر، بلکه یک ابزار ایجاد، تغذیه و حفظ حافظۀ جمعی و مقاومت پنهان بوده است. «دَنگبِژان بر همۀ رویدادهای فردی، اجتماعی و سیاسی، کلام (با کاف ساکن=kilam) خلق کرده‌اند، و به قول احمد آراس، آن‌ها آرشیو کُردها هستند که وضعیت زندگی و ذهنیت گذشته را نشان می‌دهند. کلام‌های کُردی نه تنها ستران، بلکه سندهای تاریخی، آینۀ جامعه‌شناسی و گنجینۀ زبان کُردی‌اند، که مانند موج در دریاچه، از یک رویداد به سراسر جامعه گسترش می‌یابند.»

با بررسی این زمینه، پایه‌ای برای کاربرد نظریه‌های اندرسن و اسکات در فصل‌های بعدی فراهم می‌شود، جایی که دَنگبِژی به عنوان پلی میان تصور جمعی و روایت پنهان ظاهر می‌شود. ریشه‌های دَنگبِژی به هزاران سال پیش بازمی‌گردد، جایی که در فرهنگ‌های شفاهی خاورمیانه، داستان‌سرایان نقش حافظان تاریخ و فرهنگ را ایفا می‌کردند. «دَنگبِژان آینۀ مردم، عاشقان دلگرم و روایتگران تاریخ‌اند؛ آن‌ها حافظه و آرشیو جامعه هستند، همان‌طور که محمد اوزون آن‌ها را «هومر»های ما می‌نامد. در زمان خود، دنگبِژان هم تلویزیون و هم رادیو بودند، و با سیستم استاد-شاگرد (مانند آنچه در دوران عَوالِ زَینکِ رواج داشت)، سنت را ادامه می‌دادند و نمایندگان آینده را تربیت می‌کردند» با این اوصاف دَنگبِژان، بخشی از سنت کُردی هستند که حداقل به ۵۰۰۰ سال پیش، دوران باستانی خاورمیانه، برمی‌گردد. این سنت، ریشه در جوامع عشایری و روستایی کُردی دارد، جایی که بدون رسانه‌های مکتوب، داستان‌ها از طریق آواز منتقل می‌شدند.

دَنگبِژها اغلب مردان (و گاهی زنان) بودند که در مجالس عمومی یا خصوصی، روایت‌های حماسی را با ملودی‌های خاص می‌خواندند. این روایت‌ها شامل kilam (آوازهای کوتاه) و sitran (ترانه‌های بلندتر) می‌شوند، که موضوعاتی مانند عشق، جنگ، رشادت، طبیعت و مرگ را پوشش می‌دهند. در فرهنگ کُردی، دَنگبِژ نه تنها سرگرم‌کننده، بلکه یک مورخ شفاهی است: او شاهدی بر حوادثی است که تاریخ رسمی نادیده گرفته، و روایت‌هایش را با جزئیات دقیق و عاطفی حفظ می‌کند. در زمینۀ فرهنگی، دَنگبِژی بیش از یک هنر است و بیشتر به یک نهاد اجتماعی می‌ماند که هویت کُردی را تقویت می‌کند. در جوامع کُردی، که اغلب فاقد نهادهای رسمی فرهنگی بوده‌اند، دَنگبِژها نقش «نگهبانان حافظۀ کُردی را ایفا کرده‌اند. آن‌ها داستان‌های مشهوری مانند «مَم و زین» (داستان عشقی حماسی) یا روایت‌های جنگ‌های کُردها و دیگری‌های‌شان مانند «دَرویشِ عَودی» را بازگو می‌کنند، که نمادهای هویت ملی هستند. این سنت، با تأکید بر زبان کُردی، در برابر تلاش‌های آسمیلاسیون فرهنگی مقاومت کرده است. برای مثال، در دوران امپراتوری عثمانی، دَنگبِژهای وابسته به بَگ‌ها (اربابان محلی) یا آغاها (رهبران قبیله‌ای) بودند و در ازای حمایت، در کوشک‌ها و قصرهای آنان دَنگبِژی می‌کردند. اما این وابستگی، آن‌ها را به نماد فقر تبدیل کرد، در حالی که همزمان، صدای مردم عادی بودند. زنان نیز در این سنت نقش داشته‌اند، هرچند با برجستگی کمتر؛ آن‌ها اغلب در مجالس خصوصی و مراسم سوگواری، روایت‌های خانوادگی یا عاطفی یا شیون‌نامه‌ را با اجراهایی برآمده از نهان و نهاد خویش ارائه می‌کردند، که جنبۀ جنسیتی مقاومت پنهان را برجسته می‌کند.

تحولات تاریخی دَنگبِژی با تاریخ کُردستان گره خورده است. در دوران عثمانی (قرن ۱۶ تا ۲۰)، که قسمت اعظم کردستان بخشی از این امپراتوری بود، دَنگبِژی شکوفا شد. دَنگبِژان روایت‌های جنگ‌های کُردی علیه عثمانی‌ها یا داستان‌های قهرمانان محلی مانند «گَنج خلیل»، «کَکی غیاث‌الدین»، «فلیتِ قُتو» یا «اَشوی مامَدی» را می‌خواندند، که حس مقاومت را زنده نگه می‌داشتند. با فروپاشی عثمانی و تقسیم کردستان میان دولت‌های جدید (ترکیه، عراق، سوریه)، دَنگبِژی به ابزاری برای حفظ هویت در برابر سیاست‌های آسمیلاسیون و اضمحلال تبدیل شد.

در ترکیه، پس از تأسیس جمهوری در ۱۹۲۳، زبان کُردی ممنوع شد و دَنگبِژی به عنوان نمادی از عقب‌ماندگی سرکوب گردید. دَنگبِژها مجبور به پنهان‌کاری شدند؛ آن‌ها در خانه‌ها یا روستاهای دورافتاده آواز می‌خواندند، و روایت‌هایشان را با کدهای مبهم بیان می‌کردند تا از مجازات در امان باشند. برای مثال، در دهه‌های ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰، طی درگیری‌های پ‌ک‌ک و دولت ترکیه، دَنگبِژی به عنوان بخشی از مقاومت فرهنگی احیا شد، جایی که آوازها داستان‌های جان‌باختگان و مهاجرت اجباری را بازگو می‌کردند. در ایران و عراق علیرغم نگرش سیاسی بدبینانه که در عراق به سیاست خصمانه و قتل‌عام‌های گسترده و انفال انجامید، رادیوهای بغداد، تهران، کرمانشاه و ارومیه در انتشار دَنگبِژی نقش‌آفرینی کردند. در سوریه نیز، این سنت تحت فشارهای فرهنگی دوام آورد.

یکی از مثال‌های برجسته، خانۀ دَنگبِژان (Mala Dengbêjan) در دیاربکر ترکیه است، که در ۲۰۰۷ توسط شهرداری تأسیس شد تا این سنت را حفظ کند. (پروژه‌ای که می‌توان از آن به عنوان بخشی از اختراع سنت برای تقویت هویت کُردی نام برد). این خانه، جایی برای گردهمایی‌ها، نشان‌دهندۀ تحول دَنگبِژی از حاشیه به مرکز فرهنگی است.

در دیاسپورا (اروپا، آمریکا)، دَنگبِژی دیجیتال شده: دَنگبِژان از طریق یوتیوب و رادیوهای کُردی، روایت‌ها را به نسل جوان منتقل می‌کنند، که حس جماعت تصوری را فراتر از مرزها گسترش می‌دهد. در نتیجه، دَنگبِژی نه تنها زمینۀ فرهنگی کُردی را نشان می‌دهد، بلکه تاریخ روایت پنهان است. دَنگبِژی هنری صرفاً موسیقایی نیست، بلکه نهاد اجتماعی، حافظۀ تاریخی، و رسانۀ فرهنگی ملت کُرد است. این هنرریشه در اسطوره و تاریخ باستان دارد. با طبیعت و زیست‌بوم کردستان پیوندی ارگانیک برقرار می‌کند، همواره جمعی، انتقالی و بین‌نسلی بوده و امروز هم به‌ مثابۀ میراث فرهنگی زنده عمل می‌کند. این سنت، از ریشه‌های باستانی تا تحولات مدرن، پایه‌ای برای بررسی نظری در فصل‌های بعدی فراهم می‌کند، جایی که آن را با جماعت‌های تصوری و روایت‌های پنهان ترکیب خواهیم کرد.

دَنگبِژی، مانند یک آواز بی‌پایان، تاریخ را زنده نگه می‌دارد و به کُردها یادآوری می‌کند که هویت‌شان، حتی در سایۀ سلطه، محو نمی‌شود.

 

 تصورات جمعی در سایۀ سلطه؛ بررسی نظریۀ جماعت‌های تصوری اندرسن

در جهانی که مرزهای جغرافیایی اغلب با خطوط خیالی کشیده می‌شوند، بندیکت اندرسن در کتاب جماعت‌های تصوری (۱۹۸۳) ما را به سفری می‌برد تا بفهمیم چگونه ملت‌ها نه به عنوان واقعیتی طبیعی، بلکه به عنوان ساختاری خیالی شکل می‌گیرند. تصور کنید یک دَنگبِژِ کُرد که روایتی از گذشتۀ مشترک را می‌خواند: صدایش نه تنها کلمات، بلکه تصویری از یک ملت پراکنده را در ذهن شنوندگان می‌سازد. این فصل، نظریۀ اندرسن را کاوش می‌کند، جایی که ملت‌ها به عنوان جماعت‌های تصوری‌ تعریف می‌شوند، جوامعی که اعضای آن یکدیگر را نمی‌شناسند، اما از طریق روایت‌های مشترک، حس تعلق ایجاد می‌کنند. با تمرکز بر نقش رسانه‌ها و فرهنگ در پیدایش ملی‌گرایی، این نظریه پایه‌ای برای درک دَنگبِژی فراهم می‌کند.

اما در سایۀ سلطه، این تصورات چگونه شکل می‌گیرند؟ این فصل، ضمن بررسی کلیدی‌ترین مفاهیم اندرسن، نقدهایی را مطرح می‌کند و مقدمه‌ای برای ترکیب با اسکات در فصل‌های بعدی است، جایی که مقاومت پنهان به تصور جمعی عمق می‌بخشد. اندرسن ملت را به عنوان جماعت تصوری تعریف می‌کند: «یک جامعۀ سیاسی تصوری و تصور شده به عنوان ذاتاً محدود و حاکم.» این تصور به این دلیل است که اعضای ملت هرگز همه یکدیگر را نمی‌شناسند، اما در ذهن‌شان، تصویری از اتحاد وجود دارد. ملت محدود است، زیرا مرزهایی دارد که دیگران را بیرون می‌گذارد؛ حاکم است، زیرا در دوران مدرن، ملت‌ها خود را مستقل از سلطه‌های دینی یا سلطنتی می‌بینند.

اندرسن ریشه‌های ملی‌گرایی را در تحولات قرن ۱۸ و ۱۹ جستجو می‌کند، جایی که سرمایه‌داری چاپی (print-capitalism) نقش کلیدی ایفا کرد. روزنامه‌ها و رمان‌ها، با ایجاد زمان همگن و خالی، اجازه دادند افراد تصور کنند که همزمان با میلیون‌ها نفر دیگر زندگی می‌کنند. برای مثال، خواندن روزنامۀ صبحگاهی، حس یک جماعت همزمان را ایجاد می‌کند، جایی که رویدادها برای همه یکسان هستند. اندرسن ملی‌گرایی را به سه مرحله تقسیم می‌کند: ابتدا در آمریکای لاتین (اوایل قرن ۱۹)، جایی که خلق‌های استعماری علیه اسپانیا قیام کردند و ملت‌های جدید ساختند؛ سپس در اروپا، با مدل‌های زبانی و فرهنگی؛ و در نهایت، ملی‌گرایی رسمی در آسیا و آفریقا، که از مدل‌های اروپایی الهام گرفتند. او تأکید دارد که ملی‌گرایی نه ایدئولوژی، بلکه یک سبک فرهنگی است که از افول جوامع مقدس (کلیسا) و سلطنت‌ها ناشی می‌شود.

زبان چاپی، با استانداردسازی، حس اتحاد زبانی ایجاد کرد. مثلاً در فرانسه (و بیشتر کشورهای دیگر)، چاپ کتاب‌ها به زبان فرانسوی، گویش‌های محلی را به حاشیه راند و یک ملت متحد ساخت. اندرسن نشان می‌دهد که تقریباً در همۀ کشورها سرمایه‌داری چاپ، یک لهجه یا زبان از لهجه‌ها و زبان‌های فراوان را به ضرر بقیه برکشیده و به عنوان زبان ملی انتخاب و به صورت نرم تحمیل کرده‌است. شاید از این منظر بهتر بتوان درک کرد که چرا نزدیک به هفتاد درصد جمعیت کُردها را کُردهای کورمانج تشکیل می‌دهند. چراکه دَنگبِژی در این زمینه نیز نقش و کارکردی همچون صنعت چاپ ایفا کرده و زبان کُردیِ کورمانجی سوار بر مرکب تیزپا و خوش‌سوارِ دَنگبِژی از کناره‌های دریای مدیترانه را بر شانه‌های دجله و فرات طی کرده و با سپردن خود به موج‌های ارس تا نزدیکی دریای خزر را فتح کرده است.

از منظر اندرسن موزه‌ها، نقشه‌ها و آمارها نیز لوگوهای ملی هستند که تصور جمعی را تقویت می‌کنند. در زمینۀ کُردها، نظریۀ اندرسن توضیح می‌دهد چگونه دَنگبِژی جماعت تصوری را می‌سازد. بدون رسانه‌های چاپی رسمی (به دلیل سرکوب)، دَنگبِژی جایگزین می‌شود: روایت‌های شفاهی دَنگبِژان تجربیات مشترک را به یک هویت تصوری تبدیل می‌کنند. مثلاً، داستان مَم و زین نه تنها عاشقانه، بلکه نمادی از اتحاد کُردی است، که حس تعلق را فراتر از مرزها ایجاد می‌کند. این کارکرد دَنگبِژی شبیه به نقش رمان در اروپا است: دَنگبِژی زمان همگن ایجاد می‌کند، جایی که کُردهای پراکنده تصور می‌کنند بخشی از یک ملت هستند.

با این حال، نظریۀ اندرسن نقدهایی دارد. او بیش از حد بر رسانه‌های چاپی تمرکز دارد و سنت‌های شفاهی را نادیده می‌گیرد، که برای جوامع غیرغربی کلیدی است. همچنین، سلطه و قدرت را کم‌رنگ می‌کند: ملی‌گرایی اغلب در برابر سلطه و استعمار شکل می‌گیرد، اما اندرسن کمتر به مقاومت می‌پردازد. این‌جا اسکات وارد می‌شود: روایت پنهان می‌تواند تصور جمعی را مقاومتی کند. در نتیجه، نظریۀ اندرسن چارچوبی برای درک نقش و کارکرد بی‌همتای دَنگبِژی به عنوان سازندۀ جماعت تصوری فراهم می‌کند، اما نیاز به لایۀ مقاومت به ویژه برای استمرار این تصور دارد. فصل بعدی، با اسکات، این خلاء را پر می‌کند.

با ظهور رادیو در اواخر قرن نوزدهم و گسترش آن در نیمۀ نخست قرن بیستم، سنت شفاهی دَنگبِژی وارد مرحله‌ای تازه شد. اگرچه بندیکت اندرسن صنعت چاپ را بستر اصلی ملت‌سازی مدرن می‌دانست، اما در بافت کُردی، رادیو توانست همان کارکرد را به شیوه‌ای متفاوت ایفا کند: رادیو، به‌ واسطۀ پخش هم‌زمان و فراگیر، امکان ایجاد تجربۀ شنیداری مشترک را برای جمعیت‌های پراکنده فراهم ساخت و بدین‌ وسیله هم‌زمانی و هم‌مکانیِ تصوری را بازتولید کرد. این رسانۀ صوتی، با انتشار آوازها و روایت‌های دَنگبِژان، به تثبیت زبان معیار شنیداری، ارتقای همگامی در دریافت روایت‌ها و تسهیل گسترش افقیِ داستان‌ها کمک نمود؛ به طوری که شنونده‌ای در موضعی دوردست می‌توانست هم‌زمان با دیگری در نقطه‌ای دیگر، یک کلام یا یک حماسه را بشنود و بخشی از یک تجربۀ مشترک شود. به بیان دیگر، می‌توان رادیو را نوعی «چاپ صوتی» در نظر گرفت که کارکرد ملت‌سازانۀ اندرسن را در شرایط محدودیت چاپ و نشر مکتوب در کردستان بازتولید می‌کرد. نهایتاً، برنامه‌های رادیوییِ اختصاصیِ کُردی در ایروان، بغداد، تهران، کرمانشاه و ارومیه، فرصت‌های پخش و بازپخش را فراهم آوردند؛ آن‌جا که صدای دَنگبِژان از مرزهای محلی فراتر رفت و به پیوستن شنوندگان پراکنده به یک جماعت شنوندۀ تصوری انجامید.

 

 مقاومت در عصر سلطه؛ جیمز سی. اسکات و نظریۀ روایت‌های پنهان

در جهانی که قدرت‌مندان صحنۀ عمومی را کنترل می‌کنند، فرودستان در سایه‌ها آواز می‌خوانند. جیمز سی. اسکات، در کتاب برجسته‌اش «سلطه و هنر مقاومت: روایت‌های پنهان» (۱۹۹۰)، این سایه‌ها را روشن می‌کند و نشان می‌دهد چگونه گروه‌های حاشیه‌ای، مانند برده‌ها، دهقانان یا اقلیت‌های فرهنگی، مقاومت خود را پنهان می‌کنند تا زنده بمانند. این فصل، مانند یک کاوش در لایه‌های نهفته یک آواز کُردی، نظریۀ اسکات را بررسی می‌کند. با تمرکز بر مفاهیم کلیدی مانند روایت عمومی و پنهان، زیرسیاست و هنرهای پنهان‌کاری، نشان می‌دهیم چگونه این چارچوب خلاء نظریۀ اندرسن را پر می‌کند. جایی که تصور جمعی نه تنها از روایت‌های مشترک، بلکه از استراتژی‌های مقاومتی پنهان شکل می‌گیرد و ادامه پیدا می‌کند. با مثال‌هایی از کتاب اسکات، مانند ترانه‌های برده‌های آفریقایی-آمریکایی، و پیوند آن به دَنگبِژی، این فصل پایه‌ای برای ترکیب نظریه‌ها در فصل بعدی فراهم می‌کند.

اسکات، استاد علوم سیاسی و انسان‌شناسی در دانشگاه ییل، کتاب خود را بر پایۀ تحقیقات میدانی در روستاهای مالزی نوشت، اما مفاهیم آن جهانی هستند. او روابط قدرت را به عنوان یک نمایش تئاتری می‌بیند: قدرتمندان روایت عمومی را دیکته می‌کنند، که تصویر اطاعت و اجماع را نشان می‌دهد، اما فرودستان در روایت پنهان، گفتمان‌های واقعی خود را بیان می‌کنند: نقد قدرت، خیال‌پردازی‌های انتقام‌جویانه و حفظ کرامت. روایت عمومی، رفتار ظاهری است: فرودستان نقش اطاعت را بازی می‌کنند تا از مجازات اجتناب کنند، اما این نقش استراتژیک است، نه باور واقعی. اسکات نقد می‌کند که نظریه‌های هژمونی (مانند گرامشی) فرودستان را قربانیان آگاهی کاذب می‌دانند، در حالی که آن‌ها آگاهانه پنهان‌کاری می‌کنند.

این دیدگاه، فرودستان را از بازیگرانی منفعل به افرادی فعال تبدیل می‌کند، که برای درک دَنگبِژی حیاتی است: دَنگبِژها در حضور قدرت، روایت‌های بی‌ضرر می‌خوانند یا روایت‌هایی را که بیان می‌کنند برای سلطه‌گران نامفهوم و مبهم است؛ یعنی برداشتی که بتوانند توسط آن درک کنند که این روایت‌ها چه ایده‌ای در ذهن‌ها و چه شوری در جان‌ها می‌افکند در دسترس‌شان نیست، در حالی که علاوه بر این که در خلوت، سلطه را نقد می‌کنند، در این روایت‌های نامفهوم برای سلطه‌گران و با مفهوم و مؤثر برای خودی‌ها نیز در حال بافتن الیاف اتحاد خود و گسستن رشته‌های دیگری هستند.

یکی از مفاهیم کلیدی اسکات، هنرهای پنهان‌کاری سیاسی است. اسکات در فصل ششم کتاب، این هنرها را توصیف می‌کند: شایعه، غیبت، جوک، ترانه و تئاتر، که ناشناس و مبهم هستند تا مجازات را کم کنند. این بیان‌ها، نیازمند هماهنگی کم هستند و سلطه را به طور غیرمستقیم فرسایش می‌دهند. مثال برجسته، ترانه‌های برده‌های آمریکایی (سپیریتچوال‌های سیاهان) است. اسکات توضیح می‌دهد که این ترانه‌ها در فضاهای پنهان مانند «پناهگاه‌های مخفی» اجرا می‌شدند، جایی که برده‌ها مسیحیت اربابان را بازسازی می‌کردند: داستان موسی و خروج از مصر، نماد رهایی از برده‌داری بود. ترانه‌هایی مانند «فرود موسی» ظاهراً مذهبی بودند، اما کدهایی برای فرار از طریق شبکۀ پنهان برده‌ها داشتند. اسکات تأکید دارد که این ترانه‌ها، بخشی از روایت پنهان ایدئولوژیک بودند، که ایدئولوژی غالب (اطاعت بر اساس کتاب مقدس) را رد می‌کردند و امید به تغییر را حفظ می‌کردند. این مثال، مستقیماً با دَنگبِژی مقایسه‌پذیر است. همان‌طور که سپیریتچوال‌ها مسیحیت را برای مقاومت کدگذاری می‌کردند، دَنگبِژی روایت‌های فرهنگی را برای نقد سلطه استفاده می‌کند.

در کلام فلیتِ قُتو (Filîtê Quto) این کدگذاری به نحو شایسته‌ و درخشانی صورت گرفته است. فلیت به عنوان نماد سلطه و تجاوز به حقوق در این کلام ظاهر می‌شود و عَمِ اَتمانَکی (Emê Etmanekî) نماد نقد، ایستادگی و مقابلۀ با سلطه است. حاجی عبدالکریم پاتنوسی که از دَنگبِژانِ خوش‌قریحه و چیره‌دست است در یکی از اجراهای این کلام اوج تصور ملی را نمایش می‌دهد. او در مقدمۀ اجرا سلام و احوالپرسی خود را خطاب به جماعت کُردها به زبان می‌آورد و اعلام می‌کند که من هوزانِ (شاعر) شما کُردها هستم. در ادامه می‌گوید من اکنون می‌توانم وقایع صد سال پیش را برای شما زنده کرده و جان ببخشم. پس دَنگبِژ در واقع مورخ است. او کار خود را با تلوزیون مقایسه می‌کند و دَنگبِژی را در ایجاد تصویر هم‌شأن آن جعبۀ جادویی می‌شمارد. حاجی نهایتاً شنوندگانِ کُرد را به باد مؤاخذه می‌گیرد که چرا از هوزان و مورخ و جان‌بخشِ به گذشته خود حمایت لازم را نمی‌کنند. این دو-سه دقیقه از صحبت‌های حاجی عبدالکریم گویی قرائت مانیفست نهاد دَنگبِژی در برابر تاریخ است.

در کردستان ترکیه، دَنگبِژان داستان‌های جنگ‌های کُردی را می‌خوانند که ظاهراً حماسی هستند، اما در عمق، سرکوب دولت را محکوم می‌کنند. برای نمونه، روایت‌های کشتار حلبچه در دَنگبِژی مانند سپیریتچوال‌های خروج بردگان، نماد رهایی از سلطۀ بعثی است. اسکات این را سیاست ناشناسی می‌نامد: بیان مقاومتی بدون شناسایی مستقیم، که دَنگبِژی را به ابزاری ایده‌آل برای فرودستان کُرد تبدیل می‌کند. مفهوم زیرسیاست، مقاومت‌های روزمره مانند دزدی کوچک یا فرار مالیاتی، دیگری است که اسکات معرفی می‌کند. این اشکال، پایۀ شورش‌های بزرگ هستند و بدون رویارویی آشکار، سلطه را فرسایش می‌دهند. در کتاب، اسکات مثال دهقانان روسی در برابر استالین را می‌آورد، جایی که زنان اعتراض عمومی می‌کردند و مردان سپس مداخله می‌کردند. در دَنگبِژی، زیرسیاست در حفظ حافظۀ تاریخی نهفته: دَنگبِژها روایت‌های سرکوب را منتقل می‌کنند، که همبستگی ایجاد می‌کند که این همبستگی در جایی مانند ترکیه نهایتاً پایۀ مقاومت‌های کُردی مانند PKK می‌شود. این بخش از کار اسکات خلاء اندرسن را پر می‌کند: اندرسن بر رسانه‌های چاپی تمرکز دارد که جماعت تصوری را ایجاد می‌کنند، اما اسکات نشان می‌دهد چگونه در جوامع حاشیه‌ای، زیرسیاست شفاهی (مانند دَنگبِژی) این تصور را مقاومتی می‌سازد.

اسکات همچنین بر جنبۀ روانی سلطه تأکید دارد: تحقیر و از دست دادن کرامت، که فراتر از بهره‌کشی مادی است. روایت پنهان، فضایی برای بازسازی عزت نفس فراهم می‌کند. در مثال برده‌ها، سپیریتچوال‌ها بهشت را بدون ارباب تصویر می‌کردند، که کرامت را حفظ می‌کرد. در دَنگبِژی، روایت‌های قهرمانانۀ کُردی (مانند مَم و زین) حس عزت جمعی را در برابر آسمیلاسیون فرهنگی بازسازی می‌کنند. این بُعد، ایدۀ اندرسن را غنی می‌کند: جماعت تصوری کُردها نه تنها از روایت‌های مشترک، بلکه از مقاومت روانی پنهان شکل می‌گیرد.

در نقد، اسکات گاهی جنبه‌های جنسیتی را کمتر بررسی می‌کند، اما مثال‌هایش (مانند نقش زنان در تقلید آیینی) نشان‌دهندۀ پتانسیل است. در دَنگبِژی، زنان مانند مریم خان و ایران خانم و عایشه‌شان روایت‌های جنسیتی را حفظ کرده‌اند، که مقاومت پنهان را جنسیتی می‌کند. در کنار این زنان دَنگبِژ به یاد بیاوریم که زنان کُرد به صورت تاریخی در مراسم سوگواری عزیزان از دست رفته دَنگبِژی می‌کنند. نیز بسیاری از کلام‌ها توسط مردان از زبان زنان روایت می‌شوند که می‌توان به نمونۀ جنگ خواهرزاده و دایی‌ها (Şerê Xal û Xwarzî) اشاره کرد که در آن رحیمه شاهد جنگی خونین بین فرزندان و برادران خود است و روایت جنگ از زبان او بیان می‌شود. جنگی خانمان‌سوز که منجر به مرگ هر هفت پسر او و هر نُه برادرش به دست یکدیگر می‌شود.

همچنین، اسکات بر جوامع سنتی تمرکز دارد، اما در دوران دیجیتال، روایت پنهان دَنگبِژی از طریق پلتفرم‌های آنلاین گسترش یافته، که سلطه را به چالش می‌کشد. در نتیجه، نظریۀ اسکات لایۀ مقاومتی به تصور جمعی اندرسن می‌افزاید. دَنگبِژی، با هنر پنهان‌کاری‌اش، روایت پنهان کُردها است. آوازی که سلطه را فرسایش می‌دهد. این چارچوب، در فصل بعدی، با اندرسن ترکیب می‌شود تا مدل جدیدی برای تحلیل دَنگبِژی ارائه دهد.

 

سنتزی نظری: پیوند جماعت تصوری و مقاومت پنهان در تحلیل دَنگبِژی

همچون دو رودخانه که در هم می‌آمیزند تا دریایی جدید بسازند، نظریه‌های بندیکت اندرسن و جیمز سی. اسکات در این فصل به هم می‌پیوندند تا تحلیلی نو از دَنگبِژی ارائه دهند. دَنگبِژی، این سنت شفاهی کُردی، نه تنها یک هنر، بلکه مکانیسمی پیچیده است که تصور جمعی را با مقاومت پنهان ترکیب می‌کند. در فصل‌های پیشین، زمینۀ فرهنگی دَنگبِژی را بررسی کردیم و نظریه‌های اندرسن (جماعت‌های تصوری) و اسکات (روایت‌های پنهان) را جداگانه کاوش کردیم. حالا، در این اوج مقاله، یک مدل مفهومی جدید پیشنهاد می‌دهیم: دَنگبِژی به عنوان پلی مقاومتی که روایت پنهان فرودستان را به جماعت تصوری تبدیل می‌کند. این مدل، خلاء نظری را پر می‌کند. اندرسن بر فرآیندهای فرهنگی تمرکز دارد اما سلطه را کم‌رنگ می‌بیند، در حالی که اسکات مقاومت را برجسته می‌کند اما کمتر به تشکیل هویت جمعی می‌پردازد. ترکیب آن‌ها نشان می‌دهد که جماعت تصوری کُردها نه تنها از روایت‌های مشترک، بلکه از راهبردهای پنهانِ مقاوم در برابر سلطه شکل می‌گیرد. این تحلیل، با تمرکز بر جنبه‌های ایدئولوژیک، روانی و اجتماعی، دَنگبِژی را به عنوان ابزاری برای حفظ کرامت و همبستگی در جوامع حاشیه‌ای توصیف می‌کند.

برای مفهوم‌سازی این ترکیب، مدل هم‌نوایی مقاومتی پیشنهاد می‌شود. تصور کنید یک نمودار مفهومی: محور افقی نمایانگر روایت عمومی (اطاعت ظاهری در حضور قدرت، از اسکات) تا روایت پنهان (نقد خصوصی و خیال‌پردازی) است. محور عمودی از تصور فردی به جماعت تصوری (از اندرسن) می‌رسد. دَنگبِژی در نقطۀ تلاقی قرار دارد: دَنگبِژها روایت‌هایی را می‌خوانند که ظاهراً فرهنگی و بی‌ضرر (البته به احتمال زیاد، نامفهوم برای سلطه‌گران عثمانی و تُرک) هستند (روایت عمومی)، اما در واقع و در نگاه عمیق‌تر، نقد سلطه را کدگذاری می‌کنند (روایت پنهان). این کدگذاری، تجربیات مشترک را به یک تصور جمعی تبدیل می‌کند، جایی که کُردها (پراکنده در مرزها) خود را بخشی از یک ملت تصوری می‌بینند. برای مثال، در روایت‌های دَنگبِژی مانند مَم و زین و دَرویش و عَدول عشق فردی به نمادی از مقاومت اتنیکی تبدیل می‌شود، که حس تعلق تصوری را تقویت می‌کند بدون چالش مستقیم با قدرت. این مدل، دَنگبِژی را فراتر از هنر می‌بیند و آن را به مثابۀ یک زیرسیاست (از اسکات) به تصویر می‌کشد که جماعت تصوری را از طریق مقاومت روزمره ایجاد کرده و استمرار می‌بخشد.

ترکیب اندرسن و اسکات در تحلیل دَنگبِژی، لایه‌های متعددی را آشکار می‌کند. اندرسن ملت‌ها را به عنوان جوامعی تصوری توصیف می‌کند که از طریق رسانه‌ها شکل می‌گیرند. در جامعۀ شفاهیِ کُردها، دَنگبِژی جایگزین رسانه‌های چاپی می‌شود. اما اسکات این ایده و مدل را غنی می‌کند با نشان دادن اینکه این تصور، در شرایط سلطه، پنهان و راهبردی است. در روایت پنهان، دَنگبِژها نقد ایدئولوژی غالب (مانند ملی‌گرایی تُرکی یا عربی) را بیان می‌کنند، که هژمونی (آگاهی کاذب) را رد می‌کند و کرامت را بازسازی می‌نماید. برای نمونه، در دوران ممنوعیت زبان کُردی در ترکیه (۱۹۲۰-۱۹۹۰)، دَنگبِژی در مجالس خصوصی اجرا می‌شد، جایی که روایت‌های جنگ‌های کُردی (مانند قیام شیخ سعید در ۱۹۲۵، قیام آرارات، روایت نادمانۀ ئِزدینشِربَگ و…) به عنوان خیال‌پردازی‌های انتقام‌جویانه عمل می‌کردند. این روایت‌ها، حس تعلق تصوری را ایجاد می‌کردند: کُردها خود را نه به عنوان شهروندان حاشیه‌ای و ناگزیر از انقیاد، بلکه بخشی از یک ملت مقاوم تصور می‌کردند. در برخی از کلام‌ها اوج روایت نمادین نمایان می‌شود. مثلاً در کلام عبدالحمید (Ebdulhemîd) که دَنگبِژ حاجی عبدالکریم پاتنوسی (Hecî Ebdulkerîm Patnosî) آن را دَنگبِژی کرده، عبدالحمید به عنوان نماد کُردستان تحت انقیاد، مختار روستا به عنوان خودی‌های در خدمت بیگانه و ژاندارم به عنوان نماد حکومت ترکیه (بین سال‌های ۱۹۲۰ تا ۱۹۹۰) به تصویر کشیده می‌شوند.

اسکات این را به عنوان هنر پنهان‌کاری سیاسی توصیف می‌کند، جایی که با بیان مبهم (مانند استعاره‌های طبیعی آوازهای برده‌های آمریکا) از مجازات اجتناب می‌شود، اما سلطه را فرسایش می‌دهد، احساس تعلق به یک جماعت تصوری را ایجاد می‌کند و مرزهای نفوذناپذیر دیگری سرسخت را نمایان می‌کند.

یکی از جنبه‌های کلیدی این ترکیب، نقش روانی دَنگبِژی است. اسکات بر تحقیر و از دست دادن کرامت تحت سلطه تمرکز دارد، که فرودستان را وادار به نقش‌پذیری می‌کند. دَنگبِژی این را جبران می‌کند: روایت‌ها عزت نفس جمعی را بازسازی می‌کنند، که به تشکیل جماعت تصوری کمک می‌کند. اندرسن این را با مفهوم زمان خالی همگن ترکیب می‌کند. زمانی تصوری، که گذشته، حال و آینده را متحد می‌کند. در دَنگبِژی روایت‌های تاریخی (مانند کشتار حلبچه در ۱۹۸۸ یا محاصرۀ کوبانی در ۲۰۱۴) زمان را به یک تداوم مقاومتی تبدیل می‌کنند، جایی که کُردها خود را در یک داستان مداوم می‌بینند. این فرآیند، انرژی سیاسی آزاد می‌کند: روایت پنهان دَنگبِژی می‌تواند در لحظات بحرانی (مانند اعتراضات ۲۰۱۴ در کوبانی) عمومی شود، و جماعت تصوری را به جنبش اجتماعی تبدیل کند.

نقش جنسیتی در این تحلیل برجسته است. اسکات نشان می‌دهد که زنان اغلب در روایت پنهان پیش‌قدم هستند. زیرا مجازات کمتری دریافت می‌کنند. نقش زنان در دَنگبِژی ترکیب اندرسن و اسکات را عمیق‌تر می‌کند. «روتیندا یتکین تأکید دارد که نخستین دَنگبِژی زنان بوده‌اند، و بسیاری از کلام‌ها توسط زنان خلق یا اجرا شده، که این سنت را به پل ارتباطی میان گذشته و آینده تبدیل می‌کند (یتکین). در چارچوب اسکات، زنان در روایت پنهان پیش‌قدم هستند، و دَنگبِژی فضایی برای بیان تجربیات جنسیتی (مانند خشونت و مقاومت زنان) فراهم می‌کند، که جماعت تصوری را فراگیرتر می‌سازد. روتیندا دَنگبِژی را سپر دفاعی فرهنگ می‌بیند، که زنان در آن نقش کلیدی در حفظ ارزش‌های اجتماعی دارند (یتکین). این جنبه، نشان می‌دهد که جماعت تصوری کُردی نه تنها قومی، بلکه جنسیتی است، و مقاومت پنهان زنان از طریق روایت‌های شفاهی، هویت جمعی را تقویت می‌کند.»

 

در دَنگبِژی زنان دَنگبِژ (مانند مریم خان یا فاطه در دیاسپورا) روایت‌های جنسیتی را حفظ می‌کنند، که تجربیات زنان کُرد (مانند خشونت جنسی در جنگ) را به جماعت تصوری ادغام می‌کند. این روایت‌ها، هژمونی مردانه را به چالش می‌کشند و جماعت را فراگیرتر می‌سازند. اندرسن کمتر به جنسیت می‌پردازد، اما ترکیب با اسکات نشان می‌دهد که جماعت تصوری کُردی جنسیتی است: زنان از طریق دَنگبِژی، مقاومت پنهان را به هویت جمعی تبدیل می‌کنند.

برای مثال میدانی، به خانۀ دَنگبِژانMala Dengbêjan)) در دیاربکر نگاه کنیم. این مرکز، که در ۲۰۰۷ تأسیس شد، فضایی نیمه‌عمومی برای دَنگبِژی فراهم می‌کند. دَنگبِژها روایت‌هایی از سرکوب را می‌خوانند که ظاهراً تاریخی هستند، اما نقد دولت ترکیه را کدگذاری می‌کنند. در این‌جا، دَنگبِژی روایت پنهان را عمومی می‌کند بدون شورش مستقیم، و حس جماعت تصوری را تقویت می‌کند. در دیاسپورا، مانند آلمان، دَنگبِژی دیجیتال (از طریق یوتیوب، اینستاگرام و…) جماعت را جهانی می‌سازد: مهاجران کُرد روایت‌ها را به اشتراک می‌گذارند، که تجربیات پراکنده و پراکندگی مهاجران را به یک تصور متحد تبدیل می‌کند. این مثال‌ها نشان می‌دهند که مدل هم‌نوایی، دَنگبِژی را به عنوان استراتژی بقا توصیف می‌کند.

در نهایت، این ترکیب نظری، پیامدهای گسترده‌ای دارد. دَنگبِژی نشان می‌دهد که جوامع حاشیه‌ای می‌توانند از سنت‌های شفاهی برای مقاومت استفاده کنند، جایی که تصور جمعی نه منفعل، بلکه فعال و پنهان است. این مدل، برای مطالعات دیگر سنت‌های شفاهی (مانند جوامع آفریقایی) قابل بسط است. با این تحلیل، مقاله به اوج می‌رسد و پایه‌ای برای مطالعات موردی در فصل بعدی فراهم می‌کند.

 

 آوازهای زنده: مطالعات موردی و کاربردهای عملی دَنگبِژی

در این فصل، مانند یک اجرای زندۀ دَنگبِژی در مجلسی پر از شنوندگان مشتاق، به بررسی مطالعات موردی واقعی می‌پردازیم تا نقش عملی دَنگبِژی را در شکل‌گیری جماعت تصوری و مقاومت پنهان نشان دهیم. با استفاده از ترکیب نظریه‌های اندرسن و اسکات، نشان می‌دهیم چگونه دَنگبِژی نه تنها حافظۀ جمعی را حفظ می‌کند، بلکه ابزاری برای به چالش کشیدن سلطه است. روش‌شناسی این فصل بر پایۀ تحلیل کیفی روایت‌ها و بررسی محتوای کلام‌ها، بررسی مصاحبه‌های دَنگبِژان و منابع تاریخی استوار است. ما چند مطالعۀ موردی اصلی را انتخاب کرده‌ایم: اول، نقش دَنگبِژی در جنبش‌های مقاومت کُردی اخیر (مانند درگیری‌های کوبانی در ۲۰۱۴-۲۰۱۵)، و دوم، کاربرد آن در دیاسپورای اروپا (مانند فستیوال‌ها و رسانه‌های دیجیتال). این موارد نشان می‌دهند که دَنگبِژی چگونه روایت پنهان (اسکات) را به جماعت تصوری (اندرسن) تبدیل می‌کند، و کاربردهای عملی آن را در حفظ هویت و مقاومت برجسته می‌کنند. و در نهایت با اشاره به سه دَنگبِژ صاحب‌نام و متن کلام‌های آنان، به بررسی ایدۀ مقاله در موردشان پرداخته خواهد شد که نشان می‌دهد علاوه بر جماعت تصوری اندرسن، کاربرد ابزار نقشه نیز در این موارد مشاهده می‌شود.

روش‌شناسی تحقیق در این فصل، رویکردی کیفی و چندمنبعی است. ابتدا، روایت‌های دَنگبِژی را از منابع آرشیوی مانند کلام‌های در دسترسِ ضبط شده توسط ضبط‌های صوتی تحلیل می‌کنیم، جایی که دَنگبِژها داستان‌های تاریخی را بازگو می‌کنند. در بخش دوم، مصاحبه‌های نیمه‌ساختاریافته با دَنگبِژان را که از منابعی مانند دَنگ و دَنگبِژی (دەنگ و دەنگبێژی) و آنتولوژی دَنگبِژان (ئانتۆلۆژیا دەنگبێژان) از عبدالکریم سروش_آریاس (Ebdulkerîm Surûş_Aryas) و چند منبع دیگر را بررسی می‌کنیم تا جنبه‌های روانی و فرهنگی مقاومت را درک کنیم. سوم، از ابزارهای دیجیتال مانند ویدیوهای یوتیوب و پست‌های X (توئیتر سابق) برای ردیابی تحولات مدرن استفاده می‌کنیم. این روش، اجازه می‌دهد تا ترکیب نظریه‌ها را بر داده‌های واقعی اعمال کنیم: اندرسن بر نقش روایت‌ها در ایجاد حس تعلق تمرکز دارد، در حالی که اسکات بر کدگذاری مقاومت در این روایت‌ها تأکید می‌کند. محدودیت‌ها شامل دسترسی محدود به دَنگبِژهای زن و تمرکز بر لهجۀ کورمانجی است، اما این موارد با تنوع جغرافیایی جبران می‌شود.

«در مطالعۀ موردی دَنگبِژی، نظرات پژوهشگران مانند محمد اونجو نشان می‌دهد که دَنگبِژی نهادی دیرینه است که از دوران سومریان تا امروز ادامه یافته، و در مراکز مدرن مانند این خانه، نقش آموزشی استاد-شاگرد را حفظ می‌کند (اونجو). ایزدی نیز به مراکز آموزشی صد سال پیش در ایران اشاره می‌کند، که مشابه این خانه، دَنگبِژی را حرفه‌ای می‌کرد (ایزدی). این کاربرد، روایت پنهان را عمومی می‌کند و جماعت تصوری را از طریق روایت تراژدی‌ها (مانند حلبچه، زیلان، کوبانی و شنگال) تقویت می‌نماید، که با مدل مقاله هم‌خوان است.»

مطالعۀ موردی اول: نقش دَنگبِژی در جنبش‌های مقاومت کُردی اخیر. در سال‌های ۲۰۱۴-۲۰۱۵، طی محاصرۀ کوبانی توسط داعش، دَنگبِژی به عنوان ابزاری برای بسیج جمعی و حفظ روحیه عمل کرد. دَنگبِژها روایت‌هایی مانند داستان ویان (Viyan Peyman) را می‌خواندند، که داستان یک دختر و خوانندۀ کُردی است که در مقاومت کوبانی در برابر داعش جان باخت. ویان، به عنوان یک دَنگبِژ زن، نمادی از مقاومت جنسیتی شد. روایت‌های او، که شامل آوازهای عاطفی در مورد آزادی و سرکوب بود، در فضاهای مختلف اجرا می‌شد و با بازنشر فراوان در شبکه‌های اجتماعی حس جماعت تصوری را تقویت می‌کرد: کُردها از سراسر جهان، حتی بدون شناخت یکدیگر، خود را بخشی از یک ملت مقاوم تصور می‌کردند. از دیدگاه اندرسن، این روایت‌ها مانند رسانه‌های چاپی عمل می‌کنند، زمانِ تصوریِ مشترکی ایجاد می‌کنند (گذشتۀ سرکوب‌شده با آیندۀ آزاد). اما اسکات لایۀ پنهان را اضافه می‌کند: این آوازها روایت پنهان بودند، جایی که نقد سلطه (داعش و دولت‌هایی مانند ترکیه و سوریه) در قالب فرهنگی کدگذاری می‌شد. در پست‌های X و اینستاگرام و… بسیاری از هنرمندان و مردم عادی کلام و داستان ویان را بازگو و بازنشر کردند و از این طریق انرژی مقاومتی در مقابل داعش را آزاد می‌کنند. این مورد نشان می‌دهد که دَنگبِژی زیرسیاست است: مقاومت روزمره که پایۀ جنبش‌های بزرگ می‌شود.

زمانی که هنوز خبری از شبکه‌های اجتماعی و اینترنت نبود، نقش رادیو در حیات دَنگبِژی تنها بازتاب صدای دَنگبِژان نبود، بلکه ابزاری بود برای تغییر مقیاس اثرگذاری این سنت. پیش از رادیو، دَنگبِژی بیشتر در فضاهای آیینی، روستایی و محلی جریان داشت. اما با ورود رادیو و سپس ضبط‌صوت، این هنر به رسانه‌ای فراملی بدل شد. برنامه‌های رادیو ایروان در میانۀ قرن بیستم موجب شد روایت‌های قلعۀ دم‌دم، درویش عودی و فلیت قتو و… به گوش کُردهایی برسد که هرگز در یک فضای مشترک فیزیکی حضور نداشتند. به همین ترتیب، رادیوهای کُردی در تهران، کرمانشاه، بغداد و ارومیه نیز در تثبیت این تجربه نقش داشتند.

رادیو در این‌جا نه‌تنها یک فناوری ارتباطی بود، بلکه همچون یک نهاد فرهنگی عمل کرد که همزمانی و هم‌مکانی را شبیه‌سازی می‌کرد. کُردی که در بغداد زندگی می‌کرد و کُردی که در روستاهای وان یا مهاباد ساکن بود، می‌توانستند در یک زمان مشخص، صدای یک دَنگبِژ را بشنوند و حس تعلق به یک جماعت مشترک پیدا کنند. این تجربۀ شنیداری جمعی، در چارچوب نظری اندرسن، همان لحظه‌ای است که ملت به‌مثابۀ یک «جماعت تصوری» خود را بازتولید می‌کند. در عین حال، رادیو به تثبیت زبان کُردی و گسترش آن نیز کمک کرد، زیرا بازپخش مکرر آوازها و روایت‌ها نوعی زبان معیار شنیداری پدید آورد که فراتر از گویش‌ها عمل می‌کرد.

بدین‌ترتیب، رادیو نه‌تنها سنت دَنگبِژی را از خطر محلی‌ماندن نجات داد، بلکه آن را به سطحی رساند که می‌توانست کارکرد ملت‌سازانه‌اش را در مقیاسی گسترده‌تر و فراملی ایفا کند. به همین دلیل، رادیو را باید نقطۀ عطفی در تاریخ دَنگبِژی و در پیوند میان سنت شفاهی و رسانه‌های مدرن دانست.

با این توصیفات مشخص می‌شود که دَنگبِژی فراتر از سرگرمی رفته و به یک استراتژی بقا تبدیل می‌شود. دَنگبِژانِ زن نیز روایت‌های زنان را حفظ می‌کردند، که تحقیر جنسیتی تحت سلطه را جبران می‌کرد. مصاحبه با دَنگبِژها نشان می‌دهد که کلام‌های آنان کرامت را بازسازی می‌کند: «آواز ما، صدای کسانی است که تاریخ رسمی مسکوت‌شان کرده.»

ترکیب نظریه‌ها توضیح می‌دهد چرا دَنگبِژی دوام آورد: اندرسن حس تعلق تصوری را توصیف می‌کند، اسکات نشان می‌دهد چگونه این حس از طریق هنر پنهان‌کاری (مانند استعاره‌های حماسی برای مقاومت) تقویت می‌شود. به نظر می‌رسد در بین پناهندگان، دَنگبِژی به عنوان درمانی روانی عمل می‌کند، افسردگی ناشی از سلطه را کاهش می‌دهد.

مطالعۀ موردی دوم: دَنگبِژی در دیاسپورای اروپا. کُردهای مهاجر در اروپا (مانند آلمان، سوئد و هلند)، که حدود ۱.۵ میلیون نفر هستند، دَنگبِژی (موسیقی کُردی) را برای حفظ هویت در غربت استفاده می‌کنند. در فستیوال‌های کُردی مانند فستیوال فیلم کُردی در لندن یا کنسرت‌های دیاسپورا، دَنگبِژها روایت‌هایی مانند بینگول شَوتی (Bîngol Şewitî) (داستان سوزاندن بینگول) را اجرا می‌کنند، که نماد سرکوب است. این آواز، که در اصل پنهان بود، در اروپا عمومی می‌شود و جماعت تصوری کُردی را فراتر از مرزها گسترش می‌دهد. در یکی از ویدئوهایی که در شبکه‌های اجتماعی به صورت گسترده دست به دست می‌شود، هنرمند کُرد ترکیه‌ای ماحسون قرمزی‌گول (Mahsûn kirmizîgul) در اجابت درخواست مصرانۀ شرکت‌کنندگان برای اجرای یک ترانۀ کُردی، تحت فشار روایت عمومی حاکم بر فضای ترکیه قبل از اجرای ترانه مجبور به توضیح جهت اجتناب از عوارض ناشی از روایت عمومی می‌شود. روایتی که احمد کایا را بیست سال پیش مجبور به ترک وطن کرده بود. سپس که شروع به خواندن به زبان مادری می‌کند بینگول شَوتی را بر زبان می‌راند که در متن آن چنین آمده است:

«بینگۆل شەوتی، مژ دوومانە

مەگری مەگری، دایێ مەگری

زەکی کۆشتن، بەر مالانە

زەمان خراب، ئەم تێدانە

بینگۆل شەوتی، مژ دوومانە

مەگری مەگری، دایێ مەگری

ئەسکەر کەتن، ناو گۆندانە

زەمان خراب، ئەم تێدانە

وا قۆماندان، بێ ئێمانە

مەگری مەگری، دایێ مەگری

مللەت تۆپ کر، ب چۆپانە

زەمان خراب، ئەم تێدانە»

با دقت در این متن مشاهده می‌شود که سلطه روایت عمومی شکسته شده و روایت پنهان در حال آشکار شدن و تسخیر فضای عمومی است.

از دیدگاه اندرسن، رسانه‌های دیجیتال (یوتیوب) مانند چاپ عمل می‌کنند: ویدیوهای دَنگبِژی‌ها در وان، دیاربکر یا استانبول میلیون‌ها بازدید دارند و حس تعلق را ایجاد می‌کنند. اما اسکات اضافه می‌کند که این اجراها روایت پنهان هستند: در اروپا، جایی که کُردها هنوز و تا حدودی با تبعیض روبرو هستند، آوازها نقد سلطۀ ترکیه را کدگذاری می‌کنند بدون رویارویی مستقیم. در آلمان، گروه‌های دَنگبِژی‌ روایت‌های مقاومت را در کنسرت‌ها اجرا می‌کنند، که همبستگی ایجاد می‌کند. از منظر مهاجران، دَنگبِژی پلی به وطن است. در غربت، آوازها آن‌ها را متحد می‌کند، بدون این‌که دولت‌ها بشنوند.

وقتی در دو قرن پیش یک هنرمند دنگبِژِ ایزدی در روایت دَرویشِ عَودی چنین می‌سراید:

«هنگا دگۆ شەرێ کیکا ئۆ گێسانە

ل پشتێ وانە دەولەتا ئالی ئۆسمانە

دیسا چ بەیتار و ئالا وانە دانە سەر مە کوردانە

لێ وەی ل مڕە کەتانی دلێرێ من کەتیە

شەر کەتیە سەر جی و وارێ مە کوردانە»

او علاوه بر این‌که تاریخ یک واقعه را روایت می‌کند و نقش یک رمان‌نویس و مورخ را ایفا می‌کند با تکرار دویست سالۀ این روایت در ذهن میلیون‌ها نفر تصوری از کُرد بودن را به تصویر می‌کشد. کلام دَرویشِ عَودی که قدمتی بیش از دویست و پنجاه سال دارد از برجسته‌ترین لحظات به تصور در آمدن جماعت کُردی محسوب می‌شود. داستان درویش نماد فرو ریختن دنیای قدیم است. دنیایی که در آن سلطۀ زبان عربی به عنوان تنها راه رسیدن به حقیقت دیگر پاسخگوی شرایط موجود نیست و جذابیت فریبندۀ سرای سلطان عثمانی نمی‌تواند تصور مشترک ایجاد شده و عشق درویش و عَدول را بیش از این پس بزند. لحظۀ گسستن منطق دنیای قدیم که امپراطوری‌های مقدس را ممکن و ضروری می‌ساخت از دنیای جدید که ملت‌ها را در تصور افرادش به تصویر می‌کشید فرا رسیده بود. لحظه‌ای که تَمر پاشا به خاطر ایزدی بودنِ درویش عودی او را به عنوان داماد نپذیرفته و طردش کرده بود به تمامی از آنِ دنیای قدیم و لحظه‌ای که در اثر یورش لشکریان تُرکِ هم‌مذهبِ مورد حمایت سلطان عثمانی، خودش به استقبال درویش می‌رود لحظۀ تولد ملت کُرد بوده و با تماماً متعلقِ به دنیای جدید است.

بعد از تصور ملت، کم‌کم باید جغرافیا و مرزها نیز به تصویر کشیده می‌شدند و کردستان تصور می‌شد. این مهم نیز بارها توسط بسیاری از دَنگبِژان با اشاره به شهرها، مکان‌های مختلف جغرافیایی مانند کوه‌ها و رودها و دشت‌ها نمودی عملی یافته بود اما اوج آن را در مجادلۀ دَنگبِژانۀ عَودال و شیخ سلِ که در مطلع و وردی مقاله به آن اشاره شد می‌توان یافت. عودال با اشاره به این‌که در یک سمت ما روسیه، سمتی روم و در سمت دیگر عجم قرار دارد در حال ترسیم جغرافیای کردستان است و دَنگبِژ ابراهیم نوروزی مشهور به خالِ بره (Xalê Birê) در مهم‌ترین کلام خود به نام ایرانه، می‌سراید که:

«دەلالیێ… دەلالیێ قوربان ئیرانە، ژ دلێ م را خوەش ئیرانە،

ژ گڕێ گلیداخێ بگرە حەتانی کرماشانێ کوردستانە»

کاربرد نقشه در نظریه اندرسن برای تصور جماعت و جغرافیای آن را به بهترین شکل عملی می‌کند.

ترکیب نظریه‌ها توضیح می‌دهد: اندرسن جماعت تصوری دیاسپورا را توصیف می‌کند، اسکات نشان می‌دهد چگونه زیرسیاست (مانند آوازهای آنلاین) سلطه را فرسایش می‌دهد. کاربرد: در آموزش نسل جوان، دَنگبِژی‌ به عنوان ابزاری فرهنگی استفاده می‌شود، که هویت را در برابر همگون‌سازی حفظ می‌کند. این مطالعات موردی نشان می‌دهند که دَنگبِژی‌ در عمل، پلی میان تصور و مقاومت است. در جنبش‌های اخیر، دَنگبِژی‌ انرژی سیاسی آزاد می‌کند؛ در دیاسپورا، هویت را جهانی می‌سازد. چالش‌ها شامل دیجیتال‌سازی (که سنت شفاهی را تغییر می‌دهد) است، اما فرصت‌ها مانند رسانه‌های اجتماعی، آن را تقویت می‌کنند. این فصل، پایه‌ای برای نتیجه‌گیری فراهم می‌کند، جایی که پیامدهای گسترده‌تر را بحث خواهیم کرد.

 

 نتیجه‌گیری: پیامدها و پیشنهادهای آینده

مانند پایان یک آواز کُردی که با نت‌های آرام و ماندگار به اوج می‌رسد، این مقاله نیز به نقطه‌ای می‌رسد که ایدۀ اصلی‌اش را بازتاب می‌دهد: دَنگبِژی‌ نه تنها یک سنت فرهنگی، بلکه پلی هوشمندانه میان جماعت‌های تصوری (اندرسن) و مقاومت پنهان (اسکات) در جوامع کُردی است. در طول فصل‌های پیشین، دیدیم چگونه دَنگبِژی‌ از ریشه‌های تاریخی‌اش در فرهنگ شفاهی کُردی، به ابزاری برای تشکیل و حفظ حافظۀ جمعی تبدیل شده است. این سنت، در سایۀ سلطه‌های امپراتوری عثمانی، دولت‌های مدرن و فشارهای جهانی‌سازی، روایت عمومی ظاهراً بی‌ضرر را ایفا می‌کند (آوازهایی فرهنگی که عشق، طبیعت و تاریخ را روایت می‌کنند) اما در واقعیت و در نگاه عمیق‌تر، روایت پنهان مقاومت را حمل می‌کند: نقد قدرت، خیال‌پردازی‌های انتقام‌جویانه و بازسازی کرامت جمعی. ترکیب نظریۀ اندرسن، که جماعت تصوری را به عنوان ساختاری روایی توصیف می‌کند، با اسکات، که بر زیرسیاست فرودستان تأکید دارد، نشان داد که دَنگبِژی‌ چگونه حس تعلق تصوری کُردها را بدون مرزهای رسمی تقویت می‌کند، در حالی که همزمان سلطه را از درون فرسایش می‌دهد.

ایدۀ اصلی مقاله این است که دَنگبِژی‌، در جوامعی مانند کُردها که فاقد نظام آموزش، رسانه‌های رسمی و دولتی و آموزش به زبان مادری هستند، نقش آموزشی و رسانه‌ای جایگزین را ایفا می‌کند. دَنگبِژان با روایت‌هایشان، تجربیات مشترک سرکوب (مانند ممنوعیت زبان کُردی در ترکیه یا کشتار حلبچه در عراق) را به یک تصور جمعی تبدیل می‌کنند، جایی که اعضای پراکنده دیاسپورا نیز احساس می‌کنند بخشی از یک ملت تصوری هستند. این فرآیند، بر پایۀ روایت پنهان اسکات، استراتژیک است: کلام‌ها و آوازها ظاهراً غیرسیاسی هستند تا مجازات را منتفی سازند، اما کدهایی از مقاومت (مانند استعاره‌های قهرمانانه در برابر استعمار) را پنهان می‌کنند. نمودهای واقعی کنونی، مانند نقش دَنگبِژی‌ در وقایعی مانند قتل‌عام شنگال یا مقاومت کوبانی یا احیای آن در خانۀ دَنگبِژان دیاربکر، این ادعا را تأیید می‌کند.

در نهایت، دَنگبِژی‌ نشان می‌دهد که مقاومت نه همیشه آشکار و خشونت‌آمیز، بلکه اغلب پنهان و فرهنگی است، و جماعت تصوری می‌تواند از دل چنین مقاومتی زاده شود. پیامدهای این تحلیل فراتر از مطالعات کُردی است. نخست، برای مطالعات فرهنگی کُردی، این مقاله بر اهمیت سنت‌های شفاهی در حفظ هویت تأکید می‌کند. در جهانی که کُردها با چالش‌هایی مانند همگون‌سازی فرهنگی و پراکندگی مواجه‌اند، دَنگبِژی‌ می‌تواند ابزاری برای سیاست‌گذاری فرهنگی باشد. مثلاً ادغام دَنگبِژی‌ در برنامه‌های آموزشی برای نسل جوان. دوم، در سطح جهانی، این ترکیب نظری می‌تواند برای جوامع حاشیه‌ای دیگر اعمال شود. مثلاً، مشابه سپیریتچوال‌های برده‌های آفریقایی-آمریکایی (که اسکات آن‌ها را به عنوان روایت پنهان تحلیل می‌کند)، دَنگبِژی‌ نشان می‌دهد چگونه سنت‌های شفاهی در برابر سلطه مقاومت می‌کنند و جماعت تصوری را می‌سازند. این پیامد برای مطالعات مقاومت جهانی، مانند جنبش‌های بومی در آمریکای لاتین یا آفریقا، مفید است، جایی که روایت‌های شفاهی هژمونی فرهنگی را به چالش می‌کشند. همچنین، در دوران دیجیتال، دَنگبِژی‌ می‌تواند الگویی برای مقاومت سایبری باشد، جایی که پلتفرم‌هایی مانند یوتیوب روایت پنهان را عمومی می‌کنند بدون خطر مستقیم.

علاوه بر این، این مقاله بر جنبه‌های جنسیتی و طبقاتی تأکید دارد. زنان دَنگبِژ که اغلب در مجالس خصوصی و سوگواری‌های خانوادگی آواز می‌خوانند، روایت پنهان را غنی می‌کنند و خلاء جنسیتی در تاریخ رسمی کُردی را پر می‌کنند. این پیامد برای مطالعات فمینیستی، نشان‌دهندۀ نقش زنان در مقاومت فرهنگی است. در نهایت، پیام مقاله این است که در جوامع نابرابر، هنرهای شفاهی مانند دَنگبِژی‌ نه تنها بقا، بلکه تحول را ممکن می‌سازند: آن‌ها سلطه را تضعیف می‌کنند و امید به دنیای وارونه را زنده نگه می‌دارند، همان‌طور که اسکات توصیف می‌کند.

 

برای تحقیقات آینده، پیشنهاد می‌شود دَنگبِژی‌ با سنت‌های شفاهی دیگر مقایسه شود. مثلاً، مقایسه با نقالان آفریقایی یا سنت‌های شفاهی ایرلندی، که هر دو جماعت تصوری را در برابر سلطه می‌سازند، می‌تواند خلاءهای نظری را پر کند. همچنین، بررسی تأثیرتحولات دیجیتال بر دَنگبِژی‌ و پژوهش در مورد کاربرد، فراوانی و هدف از اصطلاحاتی مانند «روم، عَجَم، عسکر، بین‌باشی و یوزباشی، کُرد، کورمانج، دولت، خیانت و…» موضوعات جالبی خواهند بود.

تحقیقات میدانی بیشتر در دیاسپورا، با تمرکز بر نسل جوان، می‌تواند نشان دهد چگونه دَنگبِژی‌ در برابر جهانی‌سازی مقاومت می‌کند. در نهایت، کاربرد این مدل در سیاست‌گذاری، مانند حمایت از خانه‌های دَنگبِژی‌، می‌تواند به حفظ میراث فرهنگی کمک کند.

جمع‌بندی تحلیلی

ترکیب بینش‌های اندرسن و اسکات نشان می‌دهد که دَنگبِژی نه تنها به‌مثابۀ نهادی فرهنگی عمل کرده، بلکه به‌عنوان یک مکانیزم مقاومتی و رسانه‌ای وظیفۀ ایجاد و پایداری جماعتِ تصوریِ کُردی را برعهده داشته است. این بررسی نشان داد که در غیاب صنعت چاپ و دسترسی محدود رسانه‌های مکتوب، فناوری‌های صوتی (رادیو و ضبط) و ساختارهای شفاهیِ سنتی باهم هم‌افزایی پیدا کردند تا تجربۀ هم‌زمان شنیداری و زبانِ معیار شنیداری را به وجود آورند. به بیان دیگر، دَنگبِژی یک رسانۀ بومی-شفاهی بود که روایت‌های مشترک و رمزگذاری‌شدۀ مقاومت را منتقل نمود و از این طریق، هویت جمعی را بازتولید کرد. این یافته‌ها پیشنهاد می‌کند که مطالعات ملت‌سازی باید فراتر از تمرکز صرف بر رسانه‌های چاپی بروند و سهم رسانه‌های شفاهی و صوتی را نیز در جوامع حاشیه‌ای بپذیرند.

 

قدردانی

بدین‌وسیله بر خود لازم می‌دانم از همراهی و یاری گران‌سنگ استادان و دوستان فرهیخته، عبدالکریم سروش (آریاس)، جمشید معینی‌فرد، طاهر آگور، سایمه خاکپور و کامبیز تندرست که با راهنمایی‌های علمی، معرفی منابع ارزشمند و نکات راهگشای خود مرا در مسیر تدوین این پژوهش یاری رساندند، صمیمانه قدردانی نمایم. بی‌تردید، بخشی از انسجام و غنای این مقاله مرهون مهر و دانش آنان است.

 

منابع

1) اسکات، جیمز سی. سلطه و هنر مقاومت: روایت‌های نهانی. ترجمه افشین خاکباز. تهران: نشر مرکز، چاپ سوم، ۱۴۰۳.

2) اندرسن، بندیکت. جماعت‌های تصوری: بازاندیشی در خاستگاه و گسترش ناسیونالیسم. ترجمه محمد محمدی. تهران: نشر نگاه معاصر، ۱۳۹۱.

3) سروش، عبدالکریم (آریاس). ده‌نگ و ده‌نگبێژی. تهران: پنویس، ۱۳۹۸.

4) سروش، عبدالکریم (آریاس). ئانتۆلۆژیا دەنگبێژان (جلد ۱). بی‌جا، بی‌تا.

5) سروش، عبدالکریم (آریاس). نەوایین موترَب و چەنگین کوردان. سنندج: مادیار، ۱۳۹۸.

6) معینی‌فرد، جمشید. ده‌نگبێژها حافظان ادبیات شفاهی کُردی (مطالعۀ موردی شمال استان آذربایجان غربی). ارومیه: خسروانی مجد، ۱۴۰۴.

7) Kovara Kurdinameyê ya Navnetewî. “Dengbêjiya Jinê ji Hela Patronaj, Perwerdehî, Rol û Nêrîna Civakî û Îcrakirina Hunerê ve [Women’s Dengbêjî in Terms of Patronage, Training, Social Role and Artistic Performance].” No. 2 (April 2020). doi: —.

8) Aslan, Mustafa. “Analîza Taybetmendîyên Hunera Dengbêjîyê.” Folklor û Ziman 3, no. 1 (2022): 39–66.

9) Zeraq, Dilawer. “Bêjara Polîtîk di Kilamên Şakiro da.” —, بی‌جا، بی‌تا.

10) Atlı, Hikmettin. “Destana Derwêşê Evdî û Edûlê Ji Alîyê Helwestên Etnîk û Dînî ve.” Humanities Journal of University of Zakho 10, no. 2 (June 2022): 614–622. doi:10.26436/hjuoz.2022.10.2.930.

11) Filiz, Mehmet Şirin. Xebatek li ser Destana Dewrêşê Evdî. پایان‌نامه کارشناسی ارشد، دانشگاه ماردین آرتوکلو، انستیتوی زبان‌های زنده، 2020.

12) شورش محمودی. «مصاحبه در مورد دَنگبێژ شاکرو.» کانال هاژە. دسترسی در مرداد و شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/jeqnemut/18448.

13) Hacî Abdulkerîm Patnosî. «Şere Xalu Xarziya.» کانال dengbeji_welat. دسترسی در مرداد و شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/dengbeji_welat/8815.

14) Hacî Abdulkerîm. «Kilama Filîtê Quto.» کانال dengbeji_welat. دسترسی در مرداد و شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/dengbeji_welat/8816.

15) Dengbêj Şakiro. «Kilama Kekê Xîyasedîn.» کانال hilbijer. دسترسی در شهریور ۱۴۰۳. https://t.me/hilbijer/27072.

16) Dengbêj Kavîs Axa. «Kilama Gencxelîl.» کانال dengbeji_welat. دسترسی در شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/dengbeji_welat/17995.

17) Haci Abdulkerim. «Kilama Evdil Hemid.» کانال dengbeji_welat. دسترسی در مرداد و شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/dengbeji_welat/8819.

18) Hecî Abdulkerîm. «Kilama Aşo Mamedi.» کانال dengbeji_welat. دسترسی در مرداد و شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/dengbeji_welat/8821.

19) Hacî Abdulkerîm. «Kilama Ağao (Agao).» کانال dengbeji_welat. دسترسی در مرداد و شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/dengbeji_welat/8817.

20) Dengbêj Zahiro. «Çîroka Mem û Zîn.» کانال dengbej_tv_welat. دسترسی در مرداد و شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/dengbej_tv_welat/172518.

21) «مصاحبه دَنگبێژ کاووس میلانی.» کانال dengbeji_welat / dengbêj tv. دسترسی در مرداد و شهریور ۱۴۰۴. https://t.me/dengbeji_welat/12141.

 

 

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

هشت + 15 =

دکمه بازگشت به بالا