محیط‌زیست‌گرایی فرودستان در برابر سیاست‌های استعماری: واکاوی میدان منازعه‌ی محیط‌زیستی در کوردستان

  • Aug 4, 2025   |   جمیل رحمانی

دریافت نسخه PDF

مقدمه

از سال۱۳۹۷ تاکنون، دست‌کم یازده نفر از فعالان محیط‌زیستی در شهرهای مختلف کوردستان ازجمله مریوان، پاوه، کامیاران و سنندج، درجریان تلاش برای خاموش‌کردن آتش‌سوزی جنگل‌ها جان خود را از دست داده‌اند. این جانباختگان که در ادبیات جنبش محیط زیستی کوردستان «شه‌هیدانی ژینگه» (شهدای محیط‌زیست) خطاب می‌شوند، نمادهایی از ستیز نابرابر میان بدن‌های انسانی و ماشین دولتی تخریبگر محیط زیست در کوردستان هستند. جان‌باختن این کنشگران را نه در چارچوب یک حادثه‌ی طبیعی، بلکه باید به‌مثابه پیامدهای مرگ بار ساختاری استعماری در نظر گرفت که طبیعت و حامیان آن را نیز در آتش خود می ­سوزاند، ساختاری که به‌ شکل نظام‌مند در پی کنترل، تغییر و بهره‌برداری از محیط زیستِ «پیرامون» درراستای تحقق اهداف و منافع «مرکز» بوده است.

در چنین شرایطی،کنش‌گران محیط‌زیستی کورد، ناگزیر به ایفای نقشی جایگزین برای نهادهای دولتی مسئول در امر حفاظت از محیط زیست شده­اند. آن‌ها به خاموش‌کردن آتش‌سوزی‌هایی می‌پردازند که گاه به‌دلیل گستردگی، خارج از توان مادی و اجرایی آن‌هاست. آنها با اینکه به‌خوبی می‌دانند این امر وظیفه‌ی نهادهای دولتی است، اما ناامیدی عمیق از مسئولیت پذیری و مداخله موثر این نهادها در روند مقابله با آتش‌سوزی‌ها، آنان را به‌سوی نوعی کنشگری داوطلبانه سوق می‌دهد؛ کنشگری‌ای که از روی تعلق خاطر به محیط‌زیستی صورت می‌گیرد که برای آن‌ها با «نیشتمان[1]» این همان است. این همان‌انگاریِ نیشتمان و محیط‌زیست برای فعالان محیط زیستی کورد از آن‌روست که جنگل‌ها، درختان، کوهستان‌ها و به طورکلی محیط زیست کوردستان حامل دلالت‌های هویتی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی‌اند؛ یعنی، هم به هویت کوردی پیوند خورده‌اند و هم به معیشت مردم. بعلاوه محیط زیست از نظر آنها میراثی است که باید به نسل­ های آینده نیز انتقال یابد[2]. همانطورکه حمید مرادی یکی از جانباختگان آتشسوزی کوه آبیدر می‌گوید «ما آتش را به این خاطر خاموش می­کنیم، که این خاک برای آینده­ مان باقی بماند، گندم و نخود در آن سبز شود، حتی خشخاش در آن سبز شود، آبی برای نوشیدن و هوایی برای نفس کشیدن داشته باشد تا کودکانمان آواره نشوند، آواره ترکیه و یونان نشوند و در اقیانوس­ ها غرق نشوند»[3] .

در روژهه­لات کوردستان، آتش‌سوزی­های‌ گسترده‌ی سالانه در جنگل‌ها و مراتع، یکی از نشانه­ های بحران زیست‌محیطی است. بحرانی که ابعادی چندگانه همچون سدسازی­های بی رویه، انتقال نامتوازن و ناعادلانه‌ی میان حوضه ­ای آب، جنگل زدایی، کالایی‌سازی منابع عمومی و تخریب جنگل‌ها به بهانه‌ها­ی امنیتی را دارد؛ بحرانی که در بستر ساختارهای نابرابر تقسیم قدرت و توزیع ثروت شکل گرفته، ساختارهایی که به شکل سیستماتیک محیط زیست کوردستان را مورد بهره­ کشی و تخریب قرار می­دهند.

من در مقاله‌ی پیش‌رو، با اتکا به مصاحبه‌‌ با فعالان محیط زیستی، تحلیل کنش و اسناد و متون موجود از فعالیت­ های محیط زیستی در کوردستان می‌کوشم تا تحلیلی جامعه‌شناختی مناسبات قدرت و منازعه در میدان محیط‌زیست روژهه‌لات ارائه دهم. به همین منظور، محیط زیست کوردستان را به مثابه‌ میدانی درنظرگرفته‌ام که در آن نیروهای مختلف با منافع متضاد و اهداف متفاوت حضور دارند که قدرت و توان مداخله‌ آن‌ها نیز نابرابر است. این نابرابری در توان مداخله امریست که به موقعیت این نیروها در ساختار قدرت بستگی دارد. با این پیش‌فرض‌ها‌، می‌توان این نیروها را بر اساس رابطه تخریبگرانه­ یا حمایتیشان با محیط زیست در دو دسته قرار داد: دسته نخست، نهادهای دولتی و افراد وابسته به آن‌ها که عاملان اصلی تخریب­ محیط زیست کوردستان هستند؛ دسته دوم، انجمن‌های محیط‌زیستی که بخش ساختارمند جنبش محیط زیستی کوردستان را شکل می‌دهند و فعالان و نیروهای حامی محیط زیست را برای حفاظت از محیط زیست سازماندهی می­ کنند.

سپس با تشریح موقعیت هریک از این نیروها در میدان محیط‌زیست کوردستان و نحوه‌ی مداخله‌ی آن‌ها، نشان می‌دهم که کنش‌های زیست‌محیطی نه‌تنها با بی‌تفاوتی و فقدان حمایت ساختاری از سوی نهادهای رسمی مواجه‌اند، بلکه با مقابله‌ای آگاهانه و بعضا سرکوب‌گرانه از سوی نیروهای حاضر در ساختار قدرت سیاسی، امنیتی و اقتصادی نیز روبه‌رو هستند. در چنین شرایطی، میدان محیط‌زیست به عرصه‌ای نزاع‌آمیز میان این نیروها تبدیل می‌شود؛ وضعیتی که در آن، کنشگران مردمی برای تحقق عدالت محیط‌زیستی با محدودیت‌های ساختاری و فرصت‌های ناپایدار مواجه‌اند، به‌گونه‌ای که امکان کنشگری و تداوم حضور آن‌ها را با دشواری جدی روبه‌رو می‌سازد. در این چارچوب، نیروهای امنیتی از هر ابزاری برای محدود کردن و حذف این جنبش بهره می‌گیرند تا امکان‌های مقاومت جمعی در برابر بهره‌برداری ویرانگر از محیط زیست کوردستان را از بین ببرند. از این رو تبیین دینامیسم  میدان جنبش زیست‌محیطی در کوردستان می‌تواند به درک بهتر پدیده‌ی آتش‌سوزی‌ کوهستان‌های کوردستان و تکرار تلخ و زیان‌بار جان‌باختن حامیان محیط‌زیست، در شرایطی که دولت نقش نظاره‌گر و تسهیل‌گر تخریب را ایفا می‌کند، کمک کند.

 

تکثر و تضاد نیروها در میدان جنبش محیط زیستی روژهه‌­لات

در دهه‌های اخیر، روند تخریب نظام‌مند و ساختاری محیط‌زیست روژهه­لات، به شکل‌گیری و تشدید نوعی تنش ساختاری در میدان کنشگری و جنبش محیط زیستی آن منجر شده است؛ تنشی میان نیروهای حاکم  و اشکال نوظهور مقاومت مردمی. این تخریب‌ها، نه پدیده‌هایی تصادفی یا صرفاً ناشی از فقدان مدیریت، بلکه نتیجه‌ی مناسبات استعماری در کوردستان و خاص‌بودگی‌های سرمایه‌داری در ایران است[4]. دینامیک توسعه در ایران، به‌واسطه‌ی تمرکز قدرت و ثروت در دست دولت، و در راستای منافع گروه برسازنده‌ی دولت-ملت ایرانی—یعنی ملت فارس و شیعه—به شکل‌گیری مناسبات مرکز-پیرامون منجر شده است. این مناسبات با پیرامونی‌سازی «دیگری‌ها»ی دولت ملی شکل می‌گیرد؛ فرآیندی که بسته به میزان ادغام آن‌ها در هویت ملی و نظم دولتی یا مقاومت‌شان در برابر آن، به اشکال و سطوح مختلف بروز می‌یابد و مناسباتی استعماری میان مرکز و پیرامون را پدید می‌آورد. در این مناسبات استعماری، نه تنها حق حاکمیت اقتصادی و سیاسی دیگر گروهای ملی بر زندگی اجتماعی‌ و سرزمین­شان از آن‌ها سلب شده است، بلکه منابع، نیروی کار و محیط‌زیست آن‌ها به شکل سیستماتیک در خدمت توسعه‌ی مرکز قرار می‌گیرند. همزمان تثبیت این مناسبات استعماری نیز خود بر ادغام «پیرامون» در نظم سیاسی مطلوب «مرکز» به میانجی کاربست سیاست‌های اجتماعی، فرهنگی، آموزشی و اقتصادی استوار است. در این مناسبات استعماری، پیرامون نه تنها سود قابل توجهی از منابع طبیعی خود نمی‌برد، بلکه از پیامدهای منفی اقتصادی و زیست‌محیطی ناشی از استخراج ویرانگر این منابع نیز رنج می‌برد(Adeola, 2009).

مناسبات استعماری میان دولت مرکزی و کوردستان در بُعد سیاسی—یعنی سلب حق حاکمیت سیاسی کوردها بر سرزمین شان و طرد آنها به عنوان یک هویت غیر حاکم در ایران —روشن است، اما برای فهم ملموس‌تر ارائه‌ی تصویری مختصر از جایگاه اقتصادی کوردستان در ایران بر اساس برخی شاخص­های اقتصادی ضروری به نظر می‌رسد. این بُعد از وضعیت،  یعنی وجه اقتصادی هم در تداوم این ساختار نابرابر و هم در توضیح تخریب‌های زیست‌محیطی کوردستان و شکل‌گیری مقاومت در برابر آن موثر است. سهم چهار استان روژهه‌لات—کوردستان، کرماشان، ایلام و آذربایجان غربی[5]— از تولید ناخالص داخلی ایران در مجموع تنها ۵.۲ درصد است؛ رقمی که حتی از سهم استان اصفهان به‌تنهایی (۵.۶ درصد) نیز کمتر است و نشان می‌دهد که ثروت تولید شده در ایران با چه ضریب و نوسان نابرابری انباشت و تقسیم می‌شود. بعلاوه نرخ فقر مطلق در این چهار استان نیز از میانگین کشوری که سی و یک درصد است بالاتر است؛ به‌عنوان نمونه، نرخ فقر مطلق در استان کوردستان به چهل درصد می‌رسد. همچنین در حالی‌که میانگین نرخ بیکاری در ایران ۷.۶  درصد است، استان کرماشان با نرخ بیکاری سیزده درصد، بالاترین نرخ بیکاری را در میان استان‌های ایران دارد، نرخ بیکاری در استان کوردستان نیز حدود ده درصد است[6].

در کنار این‌ها فرایند تخریب محیط زیست کوردستان در ابعاد گوناگون در جریان است. در همین زمینه آمار مربوط به نرخ تخریب جنگل‌ها و مراتع ایران به تفکیک استان‌ها نشان می‌دهد که در سال‌های گذشته جنگل‌های دو استان روژهه­لات -کوردستان و آذربایجان غربی- به نسبت دیگر استان‌ها بیشترین آتش‌سوزی‌ها را به خود دیده‌اند. بر اساس آمارهای رسمی، بیش از چهارده درصد آتش‌سوزی‌های نیمه اول سال ۱۴۰۲ در جنگل‌ها و مراتع استان کوردستان رخ داده است که تنها ۱.۳درصد از جنگل‌ها و مراتع ایران در آن قرار دارد. این در حالی است که گزارش انجمن‌های زیست‌محیطی مستقل حاکی از وقوع آتش‌سوزی‌های به‌مراتب بیشتری است از آنچه آمارهای رسمی ادعا می‌کنند.[7] علاوه بر این در حوزه آبی نیز وضعیت کوردستان بحرانی است. پژوهش‌های اخیر در رابطه با مدیریت منابع آبی کوردستان و پیامدهای آن بر وضعیت زندگی، کشاورزی و فعالیت‌های تولیدی نیز نشان می‌دهند که بهره‌برداری و استخراج استعماری منابع طبیعی کوردستان منجر به تخریب گسترده محیط زیست در این منطقه شده است؛ امری که سلامت عمومی در کوردستان را تحت تأثیر قرار داده (حسنیان و سهرابی، ۲۰۲۲).

در واکنش به وضعیت استعماری‌ای که نزدیک به یک قرن است در سطوح مختلف سیاسی، فرهنگی و اقتصادی بر کوردها تحمیل شده، جنبش ملی رهایی‌بخش در کوردستان شکل گرفته است؛ جنبشی که در راستای حفظ هویت ملی کوردها و دستیابی به خودمختاری یا استقلال ملی تلاش می‌کند. این جنبش در طول زمان با بهره‌گیری از فرصت‌های سیاسی و اجتماعی، توانسته است سازمان‌دهی و بسیج جمعی خود را گسترش دهد. بدنه‌ی آن را نیروهای سیاسی متنوع و گوناگونی تشکیل می‌دهند که حاصل تحولات اجتماعی و اقتصادی کوردستان‌اند و در فرایندی پویا شکل گرفته‌اند. یکی از نمودهای این تحولات درونی،  شکل گیری کنش‌های سازمان یافته‌ی محیط زیست‌گرایی در پاسخ به بحران‌های زیست‌محیطی در جامعه‌ی کوردستان است. بطوریکه در سه دهه اخیر در روژهه­لات، دغدغه‌های زیست‌محیطی به عنوان مسئله ­ای جدید اما نه منفک از دیگر مسائل، بلکه در ارتباط مستقیم با تبعیض‌های ساختاری و ملی ظهور کرده است. از این‌رو، کنشگری محیط‌زیستی در اینجا صورت‌بندی‌ای از مقاومت فرهنگی-سیاسی است که می‌توان آن را ذیل مفهوم «محیط زیست­گرایی فرودستان»[8] تحلیل کرد. اولین ویژگی جنبش‌های محیط‌زیست‌گرایی فرودستان، ادعای عدالت اجتماعی و برابری است؛ به این معنا که عدالت اجتماعی شامل عدالت محیط‌زیستی هم می‌شود. از منظر محیط‌زیست‌گرایی فرودستان، فرودست‌سازی اجتماعی و محیط‌زیستی هر دو ابزارهایی هستند که جدا از هم عمل نمی‌کنند بلکه در خدمت بازتولید و تقویت یدیگر قرار دارند، ابزارهایی که نخبگان اقتصادی و سیاسی برای استمرار حکمرانی خود از آن‌ها بهره می‌برند (Egan, 2002). از همین رو گروه‌های فرودست در این کشمکش‌ها، روابط قدرت نابرابر را اصلی‌ترین تهدید برای معیشت و محیط‌زیست خود می‌دانند و در نتیجه تلاش می‌کنند هژمونی گروه حاکم را به مثابه‌ی برسازنده این مناسبات نابرابر به چالش بکشند. دومین ویژگی محیط‌زیست‌گرایی فرودستان به نوع جامعه مرتبط می‌شود؛ بدین معنا که مبارزات این جریان معمولاً از سوی افرادی انجام می‌گیرد که خود را به عنوان یک اجتماع یا جامعه تعریف می‌کنند و این تعریف، حاوی اشتراکات درونی آن‌ها و تفاوت‌هایشان با دیگران است. این هویت مشترک، البته در طی مبارزه و در کشمکش با دیگری و توسعه آگاهی فرودستانه‌شان نیز دچار تغییر و تحول می‌شود. ویژگی سوم محیط‌زیست‌گرایی فرودستان به درک آن‌ از مفهوم محیط‌زیست بازمی‌گردد. در محیط‌زیست‌گرایی رایج یا جریان اصلی که نیروی پیش‌برنده آن اغلب نخبگان و طبقات با سرمایه‌های اقتصادی و فرهنگی بالا هستند، محیط‌زیست غالبا معادل طبیعت در نظر گرفته می‌شود، که در آن نوعی انسان‌محوری مبتنی بر دوگانه انسان/طبیعت مشاهده می‌شود. در حالی که در محیط‌زیست‌گرایی فرودستان، مرزهای مفهوم محیط‌زیست گسترده‌تر است و هر چیزی که اجتماع انسانی را احاطه کرده باشد، به عنوان محیط‌زیست قلمداد می‌شود. ((Pulido, 1996; Guha, 1989, Cayuela, 2018)

در این رویکرد، محیط‌زیست با معیشت، رفاه و روابط اجتماعی گره می‌خورد که محیط زیست گرایی فرودستان می‌تواند آن را به امر سیاسی[9] نیز بدل سازد. به این معنا که فرودستان تلاش می‌کنند از طریق مبارزات محیط‌زیستی که برای آن‌ها نقطه اتصال زندگی، طبیعت و سیاست است، به مقابله با هژمونی سیاسی-اقتصادی طبقه یا گروه حاکم بپردازند. از آن‌جایی که محیط زیست گرایی در کوردستان نیز در بستر مقاومت و قدرت شکل گرفته است، از مفهوم «محیط‌زیست‌گرایی فرودستان» برای تبیین آن بهره می‌گیرم. در چنین بستری، انجمن‌های غیر دولتی[10] محیط‌زیستی به عنوان یکی از کنشگران کلیدی و بخش ساختارمند و تعیین‌کننده‌ای از جنبش محیط‌زیست‌گرایی فرودستان به شمار می‌آیند. این انجمن‌ها نه تنها در چارچوب مقاومت فرودستانه علیه نابرابری‌های سیاسی، اقتصادی و زیست‌محیطی فعالیت می‌کنند، بلکه فراتر از آن به مثابه نهادهایی جمعی و موقعیت‌مند، پیوند میان هویت‌های اجتماعی و عدالت زیست‌محیطی را شکل می‌دهند و با به چالش کشیدن هژمونی گروه‌های مسلط، امکان‌های تازه‌ای برای تحقق عدالت اجتماعی را پیش می‌نهند.

 در چنین بستری، فعالان و تشکل‌های محیط‌زیستی به‌مثابه یکی از نیروهای اجتماعی نوظهور و غیردولتی، در حال ایفای نقشی مهم و هم‌زمان چالش‌برانگیزی هستند. آن‌ها در تلاش‌اند تا از یک‌سو از طبیعت و معیشت کوردستان دفاع و محافظت کنند، و از سوی دیگر، با ارتقاء آگاهی عمومی، نسبت جامعه‌ با محیط زیست را در درون روابط اجتماعی بازتعریف کنند. با این حال، این کنشگران وارد میدانی شده‌اند که از پیش تحت سلطه‌ی منطق‌هایی همچون منافع کلان اقتصادی، اقتدارگرایی سیاسی-امنیتی، و دولت‌محوری در سیاست‌گذاری محیط‌زیستی قرار داشته است. در نتیجه، آن‌ها در موقعیتی پرمناقشه و به‌طور فزاینده‌ای پرمخاطره قرار گرفته‌اند؛ موقعیتی که در آن، هر گونه تلاش برای محافظت از محیط‌زیست، بالقوه می‌تواند به عنوان تهدیدی علیه نظم سیاسی یا تضعیف اقتدار دولت تلقی شود.

این تقابل، صرفاً تضاد در شیوه‌های مواجهه با محیط زیست نیست، بلکه نمایانگر شکاف عمیق‌تری در منطق‌های بنیادین کنش است: از یک‌سو منطق محافظتی و عدالت‌محورِ فعالان زیست‌محیطی، و از سوی دیگر منطق‌های بهره‌بردارانه، توسعه‌گرایانه یا کنترل‌محور نهادهای دولتی، نظامی و امنیتی. در نتیجه، کنش محیط زیستی در کوردستان، که به نوعی گسترش جنبش ملی کوردستان به عرصه­ی جدیدی مانند محیط زیست است، از سوی نهادهای دولتی و امنیتی در معرض سرکوب، بی‌اعتنایی یا مصادره قرار دارد.

میدان کنش زیست‌محیطی در روژهه‌لات متشکل از چهار نیروی اصلی است که عبارتند از: ۱) ادارات دولتی حفاظت از محیط‌زیست که به‌رغم نقش رسمی‌شان در صیانت از منابع طبیعی، اغلب دچار بوروکراسی ناکارآمد، کمبود منابع انسانی و مالی، و از همه مهم‌تر، وابستگی ساختاری به سطوح بالای قدرت‌اند که مانع ایفای نقش مؤثر آن‌ها می‌شود؛ آن ها همچنین درونِ ساز و کار اداری، فعالیت­ های دواطلبانه محیط زیستی را به نام خود مصادره می­ کنند ۲) نهادهای توسعه‌محور دولتی و موسسات وابسته به سپاه پاسداران در حوزه‌هایی همچون صنعت، کشاورزی و انرژی، که با رویکردی بهره‌کشانه و بی توجه به پیامدهای اکولوژیکی آن، منافع خود را بر منطق حفاظت از محیط زیست ترجیح می‌دهند؛ ۳) نهادهای امنیتی که حضور و عملکردشان در این میدان نه بر اساس معیارهای محیط زیستی، بلکه با هدف کنترل اجتماعی، تحدید کنشگری مدنی، و امنیتی‌سازی فضای فعالیت تشکل‌های مردمی صورت می­گیرد؛ و ۴) نیروی چهارم تشکل‌ها و فعالان محیط‌زیستی هستند که عمدتاً به‌صورت داوطلبانه، بر پایه‌ی احساس مسئولیت و تعلق به محیط زیست کوردستان، در برابر روندهای تخریب محیط‌زیست مقاومت می‌کنند.

چهار نیرو­ی فوق به‌عنوان بازیگران اصلی در میدان محیط زیستی کوردستان نقش‌آفرینی می‌کنند. برهم‌کنش، حمایت و بعضا همدستی متقابل میان این سه نیروی مخرب (1و2و3) ، مرزهای کنش و عمل محیط زیستی نیروی چهارم را تعیین و یا تحدید کرده و شرایط را برای بهره‌کشی و تخریب گسترده‌تر محیط زیست کوردستان فراهم ساخته‌اند. با این حال، تداوم بیش از دو دهه فعالیت‌های محیط زیستی در چنین وضعیت بغرنجی، از یک‌سو گویای شکاف و تضاد عمیق میان مردم و دولت، و از سوی دیگر نشان‌دهنده ظرفیت و قدرت خود سازماندهی کنشگران محیط زیستی کورد است. در ادامه وضعیت هر کدام از این نیروها، توان‌های نهادی و نیز نحوه‌ی مداخله و نسبت آن‌ها با یکدیگر را شرح می‌دهم.

 

«سازمان حفاظت از محیط زیست»: نماد بی­ کفایتی در حفاظت از محیط زیست

سازمانی که در سطوح استانی و شهرستانی تحت عنوان «اداره‌ی حفاظت از محیط زیست» فعالیت می‌کند، در اسناد رسمی، مأموریت اصلی خود را «تحقق اصل پنجاهم قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران به منظور حفاظت از محیط زیست و تضمین بهره‌مندی صحیح و مستمر از آن، به نحوی که ضمن حفظ تعادل مناسبات زیستی، موجبات توسعه‌ی پایدار و بهبود، رشد و اعتلای کیفی انسان‌ها فراهم آید» تعریف کرده است (سازمان حفاظت از محیط زیست، ۱۴۰۱). از جمله وظایف کلیدی که برای این سازمان تعیین شده است: حفاظت از اکوسیستم‌های طبیعی، پیشگیری از تخریب محیط زیست، و برخورد فعال با زمینه‌های بحرانی محیطی است. با این حال، فاصله‌ی معناداری میان اهداف تعیین شده این نهاد و واقعیت‌های عملکردی آن، به‌ویژه در کوردستان، وجود دارد، که در ادامه با اتکا به مصاحبه­ ها و تجربه عینی فعالان محیط زیستی کورد آن را بیشتر توضیح می‌دهم.

اگرچه این ناکارآمدی نهادی، نه تنها در شواهد میدانی و تحلیل‌های ساختاری، بلکه در اظهارات برخی مسئولان محلی نیز بازتاب داشته است. یکی از مدیران اداره محیط زیست در یکی از شهرهای کوردستان، در مصاحبه‌ای که با او داشتم، به صراحت به بی اهمیتی  این سازمان در ساخت قدرت اشاره می‌کند: «سازمان محیط زیست در درون ساختار حاکمیت خیلی مقبولیت ندارد و بیشتر ژست و فیگور است. حتی بعد از انتخاب روحانی که شعار محیط زیستی هم می‌داد، همه‌ی این‌ها ظاهر امر بود. در واقع، محیط زیست در این سیستم اهمیت چندانی ندارد». او در ادامه، تصویری روشن از وضعیت شکننده و ناکارآمد ظرفیت‌های نهادی در عرصه حفاظت محیط زیست ارائه می‌دهد و  از ناتوانی ساختاری نهادهای رسمی و از دل‌سردی فعالان محیط زیستی نسبت به این نهادها سخن می‌گوید:
«انجمن‌های محیط زیستی از دستگاه‌های دولتی ناامید شده‌اند، چون دستگاه‌ها در آن حد نیستند که بتوانند کاری انجام بدهند. برای مثال، ما در شهرستان … فقط یک کارشناس داریم و سه محیط‌بان؛ با سه محیط‌بان چطور می‌شود آن حجم از جنگل (سی هزار هکتار جنگل) را حفاظت کرد؟»

ناتوانی نهادهای رسمی در حوزه‌ی محیط‌زیست، صرفاً ناشی از کمبود منابع انسانی یا مالی نیست، بلکه بازتاب یک بحران نهادی عمیق‌تر است که نشان می‌دهد در ساختار حکمرانی ایران، بهره‌کشی از محیط‌زیست بر حفاظت و حمایت از آن اولویت دارد. برای درک جایگاه حاشیه‌ای سازمان حفاظت محیط‌زیست در نظام حکمرانی جمهوری اسلامی، می‌توان به نحوه‌ی تخصیص بودجه سالانه به این حوزه نگاهی انداخت. در طول سال‌های اجرای برنامه ششم توسعه، سهم امور محیط زیست از کل بودجه عمومی کشور در میان ده حوزه اصلی، تنها حدود یک دهم درصد بوده و تنها در لایحه بودجه سال ۱۴۰۰ به دو دهم درصد افزایش یافته است (سلیمانی، ۱۴۰۰: ۸). این ارقام گویای جایگاه نازل و کم‌اهمیتی است که دولت به موضوع محیط زیست نسبت به دیگر اولویت­ های خود اختصاص می‌دهد. در چنین ساختاری، توانایی مداخله مؤثر و بازدارنده سازمان حفاظت محیط زیست برای مقابله با تخریب و مدیریت بحران‌های اکولوژیکی بسیار محدود است. به‌ویژه در مناطق پیرامونی‌ شده‌ای همچون کوردستان، این سازمان نه‌تنها قادر به ایفای نقش فعال در برابر عوامل تخریب نیست، بلکه حتی توان بهره‌گیری از ظرفیت‌های اجتماعی و مکانیزم‌های مشارکت مردمی برای مدیریت و حفاظت از محیط زیست را نیز ندارد. امری که بیانگر شکاف عمیق میان ماموریت رسمی این سازمان و نیازهای زیست‌محیطی است.

 همچنین نحوه‌ی برخورد ادارات محیط زیست با فعالان محیط زیستی نشان می‌دهد که در درون خود این نهاد نیز رویکردی تصاحبی و منفعت طلبانه به دست آوردهای داوطلبان وجود دارد، نه تعاملی دموکراتیک که شرط اساسی تحقق یک مکانیسم مشارکتی است. این نکته در اظهارات مدیر یکی از ادارات محیط زیستی در کوردستان به وضوح بیان شد:
«ادارات معمولاً از انجمن‌ها سوءاستفاده می‌کنند؛ یعنی عملکرد انجمن‌ها را به عنوان فعالیت‌های خودشان به مراجع بالادستی گزارش می‌دهند و به نفع خود از توان و اقدامات انجمن‌ها بهره‌برداری می‌کنند. به همین دلیل انجمن‌ها از ادارات فاصله می‌گیرند

در حقیقت، یکی از نیروهای حاضر در میدان محیط زیست یعنی سازمان حفاظت از محیط زیست که به لحاظ قانونی و حقوقی مسئولیت حفاظت از آن را بر عهده دارد، هم بر اساس ارزیابی نهادهای حکومتی از عملکرد این سازمان و هم تجربه‌های فعالان محیط زیستی در کوردستان، فاقد کفایت لازم برای انجام این وظیفه است و با تلاش برای مصادره‌ی فعالیت نهادهای غیردولتی و مردمی فرمی از مناسبات غیر دموکراتیک را بازتولید می‌کند.

 

ادارات و ارگان­ های  دولتی و سپاه پاسدارن: بهره­ کشی استعماری از طبیعت کوردستان

 سیاست‌های کلان و مداخلات توسعه‌گرایانه در ایران، به‌ویژه در کوردستان، در چارچوبی استعمارگرایانه عمل کرده‌اند؛ جایی که دولت مرکزی، با بی‌توجهی به منافع مردم و عدم فراهم نمودن پیش‌شرط­ های مشارکت مردمی، در راستای تصرف و مصادره منابع طبیعی در خدمت اهداف خود و نیز بازتولید سلطه در پوشش «توسعه» و «امنیت» می‌پردازد. در واقع، توسعه و مداخلات توسعه‌گرایانه الزاماً پدیده‌هایی مثبت یا بی‌طرف نسبت به ساختارهای نابرابر اجتماعی نیستند؛ بلکه برعکس، برنامه ­های توسعه تکنیک‌ و ابزارهای مدیریت و مداخله در زندگی اجتماعی در سطوح مختلف‌اند، که اگرچه به قصد بهبود وضعیت اجرا می‌شوند[11] و روابط اجتماعی میان افراد و گروه‌ها را متحول می‌کنند، اما در بسیاری از موارد در خدمت بازتولید روابط استعماری، تشدید شدید نابرابری اجتماعی و تخریب محیط‌زیست عمل می‌کند. بعلاوه توسعه به مثابه یکی از ایدئولوژی‌های برسازنده دولت در عصر مدرن، به دولت‌ها در سطح ملی و بین‌المللی مشرعیت و دست باز را می‌دهد تا به بهانه‌ی پیشبرد اهداف ملی، هر نوع مداخله‌ای‌، از جمله مداخله خشونت بار در محیط زیست و جامعه را توجیه کنند[12].

در چند دهه گذشته در کوردستان، نهادهای دولتی و نظامی تحت لوای توسعه‌ی زیرساخت یا تضمین امنیت، پروژه‌هایی مانند سدسازی، احداث جاده‌های نظامی و گسترش کشاورزی در اراضی جنگلی را به اجرا گذاشته‌اند. مداخلاتی که نه تنها مشارکت و رضایت مردم را به همراه نداشته، بلکه ابزارهایی برای نفوذ، قلمروسازی، و بهره‌برداری استعماری از منابع طبیعی کوردستان بوده‌اند. احداث جاده‌های نظامی در دوران نبرد مسلحانه احزاب کورد و دولت ایران را می‌توان در چارچوب منطق کنترل فضایی دولت مرکزی در مناطق پیرامونی تحلیل کرد. این جاده‌ها که اغلب در بسترهای طبیعیِ بکر و کوهستانی کوردستان احداث شده‌اند، نه‌تنها کارکرد نظامی خود را در دوران پساجنگ از دست داده‌اند، بلکه در غیاب هرگونه سیاست نظارتی و مدیریتی، به مسیرهای تردد عمومی بدل شده و به‌تدریج به یکی از عوامل تخریب شدید اکوسیستم‌های کوهستانی تبدیل شده‌اند. این روند، درواقع امتداد پروژه‌های زیرساختی دولت در راستای ادغام فیزیکی و نمادین مناطق پیرامونی در ساختار سلطه مرکز است.

به ویژه‌ در سال‌های اخیر این سیاست در قالب توسعه زیرساخت‌های نظامی در دل مناطقی که تحت حفاظت سازمان محیط زیست قرار دارند احیا شده است؛ همچون احداث جاده‌های جدید برای ایجاد پایگاه‌های نظامی بیشتر در ارتفاعات کوهستانی، که به شکلی ساختاری به فرسایش منابع طبیعی، آسیب به زیستگاه‌های حیات‌وحش و زمینه­ی نابودی اکوسیستم ­ها منجر شده‌اند. این نوع سیاست‌ها را می‌توان نمونه‌ای بارز از مداخلات دولتی و استعماری در قالب توسعه و امنیت دانست؛ چراکه بهبود زیرساخت‌ها نه در خدمت تقویت و توسعه ظرفیت‌های اجتماعی مردمی، بلکه در راستای تسلط و بازتولید اقتدار دولت در مناطق پیرامونی شده قرار دارند. یکی دیگر از این نمونه‌ مداخلات ، قطع درختان در مناطق مرزی به بهانه‌های امنیتی است که کنترل و حاکمیت زیست محیطی مردم ساکن در آنجا را تضعیف ساخته و منافع آن‌ها را به قیمت تضمین و پاسخگویی به نگرانی‌های امنیتی دولت، به حاشیه برده است.

علاوه بر نهادهای نظامی، سایر نهادهایی که ظاهراً با هدف ایجاد توازن میان حفاظت از محیط زیست و توسعه‌ی اقتصادی فعالیت می‌کنند—از جمله جهاد کشاورزی و اداره منابع طبیعی—در عمل به کنشگرانی در فرآیند تخریب طبیعت بدل شده‌اند. به عنوان نمونه، اداره منابع طبیعی از طریق اجرای طرح موسوم به «توسعه باغات»[13] ، بسترهای قانونی لازم برای تخریب مراتع و جنگل‌ها، به‌ویژه در مناطق پیرامونی روستاها، را فراهم کرده است. این سیاست موجب ایجاد انگیزه در میان کشاورزان کم‌درآمد برای از بین بردن پوشش طبیعی و تبدیل آن به باغات یا زمین‌های کشاورزی شده و در نتیجه، به تشدید روند تخریب زیست‌محیطی در نواحی روستایی انجامیده است. یکی از فعالان محیط زیستی، این وضعیت را چنین توصیف می‌کند:«ادارات منابع طبیعی و جهاد کشاورزی به روستاییان چراغ سبز داده‌اند تا منابع طبیعی را تخریب کنند و به زمین زراعی تبدیل نمایند، آن هم نه صرفا برای معیشت خود، بلکه برای پر کردن سیلوهای استان‌های دیگر».

عدم نظارت مؤثر از سوی اداره منابع طبیعی و در برخی موارد احتمال همدستی پنهان برخی عوامل با تخریب‌گران محیط زیست، زمینه‌ساز گسترش مافیای قاچاق چوب و تولید زغال در کوردستان شده است. این مساله، در سال‌های اخیر،  به یکی از انگیزه‌های اصلی برای قطع درختان و حتی ایجاد آتش‌سوزی‌های عمدی در برخی مناطق جنگلی بدل شده است. به‌ویژه پس از اعمال محدودیت‌های قانونی بر قطع درختان جنگلی در شمال ایران، گروه‌های سودجو و مافیای چوب، فعالیت‌های خود را به مناطق جنگلی کوردستان منتقل کرده‌اند، که تهدیدی جدی برای پوشش گیاهی منطقه و پایداری زیست‌محیطی آن به شمار می‌رود. در بیانیه انجمن سبز چیا مریوان در این رابطه آمده استروانه شدن مافیای چوب به این مناطق و پاکتراشی هر چه درخت و جنگل است به خاطر منافعی ناچیز، تغییر کاربری به زمین‌های شخصی و باغات، زغالگیری و بخشنامەها و قوانینی که راه را برای تخریب هر چه بیشتر جنگل فراهم می‌کنند آینده زاگروس را به شدت به مخاطره انداخته است.»[14]

مداخله‌ی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی (که اکنون به عنوان یک نهاد اقتصادی–نظامی– سیاسی عمل می­کند) در فعالیت‌های اقتصادی از سال ۱۳۶۹ به بهانه‌ی مبارزه با کم‌آبی و رفع مشکل آب شرب در مرکز ایران، با احداث سدهای متعدد در مناطق پیرامونی آغاز شده و همچنان ادامه دارد. سدهای ساخته شده توسط سپاه قراردادهای پرسودی برای این نهاد نظامی–اقتصادی به دنبال داشته است (رحمانی و غزالی، ۲۰۲۴). این سدها با توجیهاتی چون توسعه‌ی صنعت و کشاورزی یا احیای دریاچه‌ی ارومیه در کوردستان احداث شده‌اند. این در حالی است که سدسازی بی‌رویه در روژهه‌لات و انتقال نامتوازن منابع آبی آن به خارج از منطقه، یکی از نمونه‌های آشکار بهره‌برداری استعماری از منابع طبیعی به شمار می‌آید. این روند نه‌تنها به تخریب طبیعت کُردستان—از جمله زیر آب رفتن زمین‌های کشاورزی—انجامیده، بلکه موجب بیکاری و مهاجرت گسترده‌ی روستاییان به شهرها نیز شده است. به گفته‌ی یکی از فعالان محیط زیستی در پیرانشهر: «در شهرستان پیرانشهر پنج سد و در سردشت یک سد بزرگ ساخته‌اند. در منطقه‌ی خرپاپ، که منطقه‌ای حفاظت‌شده است، تونل‌هایی برای انتقال آب به ارومیه زده‌اند؛ اما نه آبی به دریاچه رسیده، نه مردم محلی بهره‌ای از منابع خود دارند

همان‌طور که این فعال اشاره می‌کند، آب به‌مثابه منبعی استراتژیک، از مناطق پیرامونی به سوی مرکز منتقل می‌شود، در حالی که خود پیرامون با بحران‌های زیست‌محیطی ناشی از این انتقال مواجه است. بهره‌برداری از منابع بدون رضایت مردم محلی و بدون بهره‌مندی آن‌ها از این منابع، یکی دیگر از مصادیق سیاست‌های استعماری در عرصه‌ی زیست‌محیطی به شمار می‌رود. همچنین، موسسات وابسته به سپاه پاسدارن بدون رعایت حق آبه مردم ساکن در اطراف سد­ها، تنها در استان کوردستان ۱۸ سد احداث کرده‌اند؛ [15] درحالیکه آب این سدها نیز اغلب به خارج از این استان منتقل می­شود. به گفته استاندار کوردستان: «چند سد احداث شده در کردستان هیچ بهره‌وری برای استان ندارد و آب آنها به خارج از استان انتقال می‌یابد».[16]  این در حالی است که بخش‌های قابل‌توجهی از دشت‌های کشاورزی روژه‌هلات، در چهار استان کوردستان، ایلام، کرمانشاه و آذربایجان غربی، با تنش آبی مواجه‌اند. با این حال، آب سدهایی که بر رودخانه‌های مرزی این منطقه احداث شده‌اند، به‌جای تأمین نیازهای محلی، به دشت‌های کشاورزی و بخش‌های صنعتی استان‌های همدان، زنجان، اصفهان و سایر مناطق صنعتی‌تر منتقل می‌شود. علاوه بر این، این سدها بدون‌ ارزیابی زیست‌محیطی، اقتصادی و اجتماعی احداث شده‌اند. در بعد زیست‌محیطی، برخی از این سدها ازجمله «سد ژاوه»، «سد وحدت(قشلاق)» در سنندج و «سد سیازاخ» در دیواندره به دلیل ورود فاضلاب روستاهای اطراف به آن، نه‌فقط بلااستفاده شده، بلکه در مسیر تبدیل به یک تهدید زیست‌محیطی برای آن دو شهرستان قرار دارند. تخریب اکوسیستم روژه‌هلات و بر هم خوردن تعادل زیست‌محیطی، به ویژه از طریق انحراف جریان طبیعی رودخانه‌ها، ازجمله رودخانه‌ی سیروان، یکی از پیامدهای ساخت ۱۳ سد در مسیر سرشاخه‌های این رودخانه است. سد داریان، که از بزرگ‌ترین سدهای ایران به شمار می‌رود و بر رودخانه‌ی سیروان در منطقه‌ی پاوه ساخته شده است، با وجود اعتراضات گسترده‌ی مردمی درباره‌ی زیر آب رفتن چشمه‌ی کانی بل، به بهره‌برداری رسید. بیش از ۱۰۰۰ هکتار از اراضی این منطقه زیر سطح آب پشت سد به‌کلی غرق شده و تقریباً اکثریت اراضی جنگلی و مراتع منطقه — که برخی از آنها جزو مناطق حفاظت‌شده بودند — به همراه چندین روستا، اکنون زیر آب رفته‌اند.[17]

در سطح کلان، گزارش مرکز پژوهش‌های مجلس نیز به همین واقعیت اشاره دارد: برنامه‌ریزی‌های بخشی، فقدان هماهنگی نهادی، و نادیده‌گیری ملاحظات زیست‌محیطی، تصویری از توسعه‌ای ناموزون، مرکزگرا و استعماری ارائه می‌دهند: «حاکمیت نگاه بخشی در دهه‌های اخیر موجب شکست سیاست‌های توسعه‌ای به‌ویژه در حوزه‌ی محیط زیست شده است. هر بخش صرفاً به دنبال تحقق اهداف خود بوده، بی‌آن‌که پیامدهای زیست‌محیطی آن را در نظر بگیرد». (سلیمانی، ۱۴۰۰: ۱۲)  بنابراین، برنامه‌های عمرانی و اقتصادی مانند سدسازی که از سوی نهادهای دولتی و به‌ویژه مؤسسات اقتصادی وابسته به سپاه پاسداران تحت عنوان توسعه و رفاه در روژه‌هلات اجرا می‌شوند، در عمل به‌منظور بهره‌کشی بی‌رویه به نفع مرکز عمل می‌کنند. این روند پیامدهای مخرب زیست‌محیطی به همراه دارد که به تشدید بحران‌های اقتصادی و اجتماعی در روژه‌هلات منجر شده است. در چنین شرایطی، نهادهای مختلف دولتی در کوردستان با تکیه بر مشروعیت قانونی و حقوقی اعطاشده از سوی دولت، پروژه‌های اقتصادی و سیاسی ملی را به نام توسعه پیش می‌برند و مقاومت و مطالبه‌گری فعالان محیط‌زیستی کوردستان را با موانع جدی مواجه می‌سازند.

 

نهادهای امنیتی: سرکوب فعالان محیط زیستی برای تحکیم رابطه ­ی استعماری

نیروی سوم در این میدان نهادهای امنیتی مانند وزارت اطلاعات و سازمان اطلاعات سپاه است که به‌ مثابه بازوی تثبیت مناسبات استعماری در حوزه‌ی محیط زیست عمل می‌کنند. این نهادهای نظامی و امنیتی اگرچه به طور مستقیم به تخریب محیط زیست روژهه­لات نمی­پردازند اما به شکل غیر مستقیم و به دلیل نحوه‌ی حضورشان در این میدان تهدیدی جدی برای کنش‌های فعالان محیط زیستی به شمار می‌روند. ورود نهادهای امنیتی و نظامی به عرصه‌ی محیط زیست در کوردستان، نه صرفاً از منظر اجرای پروژه‌های اقتصادی و توسعه‌محور، بلکه به‌عنوان بخشی از سازوکارهای کنترل اجتماعی و سرکوب کنشگران مدنی و سیاسی قابل تحلیل است. این نهادها از طریق محدودسازی، تهدید و تلاش برای سیاست‌زدایی از فعالیت‌های زیست‌محیطی، با مهار فعالان محیط‌زیستی و کاهش ظرفیت کنشگری مدنی به شکل غیرمستقیم اما مؤثر، زمینه‌های تخریب بیشتر محیط زیست را فراهم می‌کنند. هدف نهایی این دستگاه‌ها، خنثی‌سازی پتانسیل‌های اعتراضیِ نهفته در گفتمان محیط زیست‌گرایی و تقلیل آن به موضوعی صرفاً مدیریتی و غیرسیاسی است. با این حال، محیط زیست‌گرایی در روژهه­لات چندوجهی، انتقادی و حامل مضامین عدالت‌طلبانه است؛ چرا که تخریب زیست‌محیطی آن در پیوندی تنگاتنگ با سازوکارهای تبعیض ساختاری، توزیع نابرابر منابع و سلب حق حاکمیت یک ملت بر سرزمین خود از سوی دولت مرکزی قرار دارد.

برای درک نحوه‌ی مداخله این‌نهادها و مکانیسم‌های کنترل کنش‌گری فعالان محیط زیستی لازم است به مصاحبه‌ها بازگردم. همچنین باید به این نکته اشاره کنم که اکثر مصاحبه شوندگان در این پژوهش سابقه­ی احضار، بازجویی و بعضا حتی بازداشت را از سوی نهادهای امنیتی را به دلیل فعالیت­های محیط زیستی­شان داشته­اند. یکی از فعالان محیط زیستی بر اساس تجربه­ی خود، بسیار دقیق و روشن برخورد نهادهای امنیتی با فعالان محیط زیستی کوردستان را به دو نوع مستقیم و غیرمستقیم تقسیم می­کند و می­گوید:

«فشارهای مختلفی از سوی نهادهای مختلف بر انجمن ما  وجود  داره،  اگر بخواهم دسته بندی کنم، بعضی اوقات به شیوه ی مستقیم است و بعضی اوقات غیرمستقیم. شیوه­های مستقیم هم شاملِ تهدید و احضار اعضا از سوی نهادهای امنیتی، جلوگیری از فعالیت­ها و ندادن مجوز برای برگزاری برنامه­ها، یا در زمان برگزاری مراسمات افراد لباس شخصی وارد عمل میشن و اجازه برگزاری برنامه را نمیدن یا بعدا اعضای فعال را احضار میکنن و انواع و اقسام فشارها را بر انجمن وارد می­کنند. شیوه­های غیرمستقیم هم وجود داره، برای مثال، مدتی پروپاگاندایی بر علیه انجمن ما وجود داشت که گویا اعضای انجمن  چپ و کمونیست هستند و نهادهای امنیتی میخواستند اینگونه مردم را علیه ما تحریک کنند. البته در میان اعضای انجمن ما هم چپ و هم راست و مذهبی هم وجود داره. اما انجمن ما توانسته است با روحانیون این منطقه و روستاهای اطراف هم ارتباط بگیره، حتی بعضی از روحانیون هم به عضویت انجمن درآمده اند یا بعضی از آنها در خطبه­ها و سخنرانی هایشان موارد محیط زیستی را تبلیغ میکنن. بعد از اینکه چیا توانست این مسئله را حل کند در این سال‌ها مسئله­ی دیگری را علیه انجمن چیا به وجود آورده­اند، برای نمونه کشاورزان و باغداران را تحریک کرده‌اند با این تبلیغات که چیا با تغییر کاربری جنگل به زمین زراعتی مخالف است، بنابراین به لحاظ معیشتی می خواهند برای شما مشکل بوجود بیاورند. این کارها  غیرمستقیم از سوی حکومت بر علیه انجمن ما  انجام میشه. یکی از موارد دیگری هم که وجود داره اینه که در جلسات فرمانداری به شوراهای روستا تذکر داده شده که شوراها نباید هیچ رابطه‌ایی با انجمن ما داشته باشند…. اما با وجود این بعضی از دهیاران و شوراهای روستاها عضو انجمن چیا هستند. به‌هرحال روش های غیرمستقیم هم این‌ها بودند.»

یکی دیگر از فعالان از تجربه ­ی تهدید خود از سوی یکی از نهادهای امنیتی چنین می­گوید:«یک بار جنگلی به مساحت نزدیک به بیست هکتار در یکی از شهرستان­های استان کرمانشاه آتش گرفت و من این موضوع را رسانه­ایی کردم، رئیس وقت منابع طبیعی استان رو در رو به من گفت به خاطر این کاری که انجام دادی به مسئولان امنیتی خواهم گفت که تو عضو گروه‌های تجزیه طلب هستی!!!»

این فشارها در سطوح نهادی نیز اعمال می‌شود؛ از جمله در قالب جلوگیری از صدور مجوز برای فعالانی که قصد تأسیس انجمن­های محیط زیستی را دارند، یا در ایجاد موانع برای تمدید مجوز فعالیت انجمن‌هایی که در این حوزه فعال‌اند. همچنین به گفته­ی اکثر  فعالان یکی از مهمترین دلایلی که باعث محدود شدن فعالیت­ های برخی از افراد حاضر نیستند به صورت مستقیم و جدی با سازمان­های مردم نهاد محیط زیستی همکاری کنند یا به عضویت آنها درآیند ترس از پیامدهای امنیتی این کار است. بر این اساس، نهادهای امنیتی در کوردستان به شیوه‌های گوناگون درصدد کنترل، مهار و جرم‌انگاری کنش‌های جمعی زیست‌محیطی برآمده‌اند. این مداخله نه تنها در سطح سیاست‌گذاری کلان، بلکه در بُعد عملیاتی و اجرایی نیز نمود عینی یافته است. از جمله تکنیک‌های رایج در این زمینه می‌توان به فشار بر نهادهای اجرایی برای جلوگیری از صدور یا تمدید مجوز فعالیت انجمن‌های محیط‌زیستی، تهدید، احضار، بازجویی و بازداشت فعالان اشاره کرد. بر اساس گزارش شبکه حقوق بشر کردستان  [18] تنها در سال‌های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰، دست‌کم بیست نفر از فعالان محیط‌زیستی کورد با اتهام‌هایی چون «تبلیغ علیه نظام» و «اجتماع و تبانی علیه امنیت ملی» بازداشت شده‌اند. این روند، به امنیتی‌شدن تدریجی میدان فعالیت‌های زیست‌محیطی در کوردستان انجامیده است؛ فرآیندی که به‌زعم اغلب فعالان، نه‌تنها دامنه‌ی تأثیرگذاری این جنبش‌ها را محدود کرده، بلکه امکان گسترش پایدار و فراگیر آنها را در سطح جامعه به شدت تضعیف کرده است. در چنین بستری، کنشگری زیست‌محیطی از یک مطالبه‌گری صرفاً مدنی و محیط زیستی، به مسئله‌ای با حساسیت‌های سیاسی و امنیتی تبدیل شده است. این وضعیت به محدودیت فزاینده‌ی فضاهای عمومی برای مشارکت فعالانه‌ی جامعه‌ی مدنی در حوزه‌ی محیط زیست انجامیده است.

 

تشکل ها و انجمن­ های محیط زیستی: بخش ساختارمند جنبش محیط زیستی کوردستان

جنبش‌های اجتماعی معمولاً متشکل از افراد مستقل، گروه‌های غیررسمی (که گاه موقتی‌اند)، و همچنین سازمان‌های رسمی هستند که از طریق روابط شبکه‌ای به یکدیگر متصل شده و اهداف مشترکی را پیگیری می‌کنند. در این میان، سازمان‌های رسمی به دلیل ایجاد روابط نسبتاً پایدار میان اعضا، نقشی کلیدی در شکل‌دهی به ساختار جنبش‌ها ایفا می‌کنند و معمولاً گستره‌ی سازمان‌یافته‌ی جنبش را تشکیل می‌دهند. این سازمان‌ها، که می‌توانند کوچک یا بزرگ باشند، افراد را در سطوح مختلف درگیر می‌کنند و برای اقدام به کنش جمعی بسیج می‌نمایند. بنابراین، می‌توان گفت که این نهادها به‌مثابه واحدهای اساسی ساختار جنبش عمل می‌کنند (جانستون، ۱۳۹۸: ۲۶).

در جنبش محیط زیستی کوردستان، انجمن‌های محیط زیستی به‌عنوان گروه‌هایی رسمی و فعال، واحدهای اصلی ساختاری این جنبش را تشکیل می‌دهند. این نهادها طی دو دهه‌ی گذشته، به‌طور مستمر تلاش کرده‌اند رویکرد مردم و دولت را نسبت به مسائل محیط‌زیستی در کوردستان تغییر دهند. بنا بر مصاحبه ­هایی که با فعالان محیط زیستی روژهه­لات انجام داده ­ام، اغلب انجمن‌های محیط‌زیستی در کوردستان دارای هسته‌ای فعال متشکل از حدود ۵۰ تا ۲۰۰ نفر هستند که به‌عنوان اعضای فعال، در قالب مجمع عمومی و در چارچوبی با ساختار افقی با یکدیگر همکاری می‌کنند. این ساختار افقی بیانگر نوعی سازمان‌یابی مبتنی بر برابری حقوق و مشارکت داوطلبانه است. اعضای مجمع عمومی، افرادی هستند که بر اساس تمایل شخصی و به‌صورت داوطلبانه به عضویت انجمن‌ها درآمده‌اند، بدون آن‌که در ازای فعالیت‌های خود دستمزد یا حق‌الزحمه‌ای دریافت کنند. این اعضا از طریق برگزاری انتخابات درون‌سازمانی، هیئت‌مدیره را به‌عنوان نمایندگان قانونی انجمن برمی‌گزینند. درون این انجمن‌ها، معمولاً کمیته‌هایی مانند کمیته فرهنگی، زنان، روستاها، اجرایی و مقابله با بحران برای انجام فعالیت‌های مختلف محیط‌زیستی تشکیل می‌شود که اعضا بر اساس علاقه، توانایی و انتخاب آزادانه‌ی خود در آن‌ها مشارکت می‌کنند. تعیین اهداف و برنامه‌های هر کمیته نیز از طریق مشورت و هم‌فکری اعضا انجام می‌گیرد و پس از تدوین، برای تأیید و اجرا به هیئت‌مدیره پیشنهاد می‌شود.

بر اساس گفته‌های مصاحبه‌شوندگان، منابع مالی انجمن‌های محیط‌زیستی عمدتاً از طریق پرداخت حق عضویت اعضا، کمک‌های مردمی، و در برخی موارد محدود، از محل حق‌الزحمه‌ی اجرای پروژه‌هایی تأمین می‌شود که اعضای سمن برای نهادهای دولتی یا غیردولتی انجام می‌دهند. با این حال، به‌طور کلی بار مالی این انجمن‌ها عمدتاً بر دوش اعضای آن‌هاست.
یکی دیگر از ویژگی‌های مهم در شیوه‌های کنش درونی این انجمن‌ها، که آن‌ها را به بخشی از جنبش‌های اجتماعی جدید بدل می‌سازد، ارتباط و همکاری فعالان با مشارکت‌کنندگانی است که اگرچه عضو رسمی انجمن‌ها نیستند، اما در قالب کمپین‌ها و برنامه‌های موضوع‌محور با آن‌ها همراه می‌شوند. به‌عنوان نمونه، می‌توان به کمپین نهال‌کاری «زاگروسانه» اشاره کرد که هر ساله با مشارکت گسترده‌ی مردم روژهه‌لات، از جمله دانش‌آموزان و معلمان، برگزار می‌شود. همچنین، در عملیات‌های خاموش‌سازی آتش‌سوزی‌های جنگلی، بخش قابل‌توجهی از مشارکت‌کنندگان را شهروندانی تشکیل می‌دهند که اگرچه عضو رسمی انجمن‌ها نیستند، اما به‌صورت داوطلبانه و موقت به کمک فعالان محیط‌زیستی می‌روند.

بنابراین، در انجمن‌های محیط‌زیستی اغلب با روابطی افقی، نسبتاً غیررسمی و مبتنی بر همکاری داوطلبانه میان اعضا روبه‌رو هستیم؛ ویژگی‌ای که از شاخصه‌های بارز جنبش‌های اجتماعی جدید محسوب می‌شود. از نظر شیوه‌های کنش بیرونی نیز این انجمن‌ها معمولاً از اشکال متنوع کنش‌های اعتراضی بهره می‌برند؛ از جمله تجمع‌های اعتراضی، کمپین­ های اعتراضی و پرفورمنس هایی مانند اعتصاب غذا. در بسیاری از موارد، این اقدامات با همکاری افرادی انجام می‌گیرد که عضو رسمی انجمن نیستند، اما به‌صورت داوطلبانه در فعالیت‌های محیط‌زیستی مشارکت می‌کنند. این مشارکت‌ها عمدتاً از طریق فراخوان‌هایی شکل می‌گیرد که انجمن‌ها در شبکه‌های اجتماعی منتشر می‌کنند، و هدف آن‌ها اغلب اعتراض به یک مسئله‌ی مشخص یا تلاش برای مقابله با بحرانی زیست‌محیطی—مانند آتش‌سوزی جنگل‌ها—بدون اتکا به نهادهای رسمی دولتی است .این پیوندهای کنش‌محور با مردم، برخلاف جنبش‌های کلاسیک، نه بر اساس همبستگی سازمانی یا ایدئولوژیک، بلکه بر پایه‌ی خودانگیختگی، زمینه‌مندی، و برابری در مشارکت شکل می‌گیرند. همچنین هدف آن‌ها نه تسخیر قدرت دولتی یا مشارکت در ساختارهای رسمی، بلکه پیگیری سیاست‌های اعتراضی در قالبی عمدتاً سلبی و خارج از چارچوب‌های رسمی قدرت است. از این‌رو، انجمن ­های محیط‌زیستی فعال در کوردستان را می‌توان به‌مثابه بخشی از جنبش‌های اجتماعی جدید دانست که هم در سطح کنش‌های درونی و هم در شیوه‌های تعامل بیرونی، الگوهایی نوین از سازماندهی و مشارکت جمعی را بازنمایی می‌کنند.

با این‌حال، فعالیت انجمن‌های محیط‌زیستی در کوردستان با موانع ساختاری و نظام‌مند روبه‌روست؛ موانعی که، همان‌طور که در بخش‌های پیشین این مقاله توضیح داده شد، از سوی نهادهای مختلف دولتی و امنیتی به‌صورت هدفمند ایجاد و بازتولید می‌شوند. این نهادها نه‌تنها حمایتی از کنشگران زیست‌محیطی به عمل نمی‌آورند، بلکه از طریق سیاست‌گذاری‌های از بالا به پایین، مداخلات مخرب در طبیعت کوردستان، برخوردهای امنیتی، جرم‌انگاری فعالیت‌های زیست‌محیطی و محدودسازی فضای کنش مدنی، در جهت تضعیف ظرفیت‌های مردمی برای حفاظت از محیط‌زیست عمل می‌کنند. در واقع، فعالان محیط‌زیستی در دو سطح با محاصره و تهدید مواجه‌اند: همان‌گونه که در میدان عمل—در دل جنگل‌ها—در معرض آتش‌سوزی‌های عمدی نهادهای دولتی قرار می‌گیرند و جان خود را از دست می‌دهند، در عرصه‌ی کنشگری نیز در محاصره‌ی نهادهای امنیتی و نیروهای وابسته به آن فعالیت می‌کنند. فعالان و انجمن­ های محیط زیستی، در عرصه‌ای دست به کنشگری می‌زنند که سه نیروی دولتی و مخربی که پیش‌تر معرفی شدند، به‌طور مستمر در آن مداخله می‌کنند—چه در شیوه‌ی بهره‌برداری از طبیعت با منطقی استعماری، و چه در محدودسازی امکان‌های کنشگری در این میدان. از این رو، جنبش محیط‌زیستی در روژهه‌لات در میدانی شکل گرفته که سرشار از سرکوب ساختاری، محدودیت‌های سیاسی و تهدیدهای امنیتی است؛ میدانی که در آن، کنش زیست‌محیطی نه عملی خیریه‌محور یا ناشی از شکم‌سیری، بلکه شکلی از مقاومت اجتماعی در برابر سیاست‌های ضد محیط‌زیستی دولت علیه کوردستان است.

منابع و پانویس ها

بوراوی، مایکل.(1393). مارکسیسم جامعه­شناسانه: همگرایی آنتونیو گرامشی و کارل پولانی. برگردان محمد مالجو. نشر نی.

جانستون،هنک(1398). جنبش اجتماعی چیست؟ترجمه:سعید کشاورزی و مریم کریمی. تهران:نشر ثالث.

حمانی، جمیل؛سراج زاده، سید حسین؛حبیب پور گتابی،کرم ومحمدزاده، حسین.(1401.)مفهوم پردازی جنبش های محیطزیستی پیرامونی در ایران.فصلنامه علمی جامعه شناسی فرهنگ و هنر،4(4):157-17

رحمانی، جمیل (2023). جنبش محیط زیستی روژهه­لات تکرار متفاوت جنبش رهایی بخش کوردستان https://govartishk.com/?p=21249

رحمانی، جمیل؛ غزالی، سامان (2024). فهم مکانیزم­های مولدی بحران محیط زیستی با تمرکز بر دریاچه ارومیه. منتشر شده در نشریه اینترنتی کومار.

سلیمانی،الهه(1400)،« عنوان گزارش: بررسی عملكرد دولت . بخش محيط زیست»، مرکز پژوهش های مجلس شورای اسلامی، شماره مسلسل 17474.

Adeola, Francis O. 2009. “From Colonialism to Internal Colonialism and Crude Socioenvironmental Injustice Anatomy of Violent Conflicts in the Niger Delta of Nigeria.” Pp. 135–163 in Environmental Justice in the New Millennium: Global Perspectives on Race, Ethnicity, and Human Rights, edited by F. C Steady. New York: Palgrave MacMillan.

Cayuela, R. S. 2018. Subaltern Environmentalism in Can Sant Joan. In Through the Working Class, Ecology and Society Investigated Through the Lens of Labour, edited by S. Cristiano, 35–52. Venezia: Edizioni Ca’ Foscari.

Egan, M (2002). “Subaltern environmentalism in the United States: A historiographic review”. Environment and History, 8(1), 21-41   http://dx.doi.org/10.3197/096734002129342585

Hassaniyan, Allan(2020). “Environmentalism in Iranian Kurdistan: causes and conditions for its securitisation.” Conflict, Security & Development 20(3): 355–378.

Hassaniyan, A & Sohrabi, M (2022). Colonial Management of Iranian Kurdistan; with Emphasis on Water Resources. Journal of World-Systems Research. 28(2). 321-343.( DOI 10.5195/JWSR.2022.1081).

LEFEBVRE, H (1974). The Production of Space. BLACKWELL PUBLISHING

Malloy , T (2009). Minority Environmentalism and Econationalism in the Baltics: Green Citizenship in the making?, Journal of Baltic Studies, 40:3, 375-395. http://dx.doi.org/10.1080/01629770903086269

Martinez-Alier, J.( 2002). The Environmentalism of the Poor; A Study of Ecological Conflicts and Valuation. Northampton:Edward Elgar Publishing.

Pulido, L. 1996. Environmentalism and Economic Justice: Two Chicano Struggles in the Southwest. Tucson: University of Arizona Press

[1] نیشتمان در زبان کوردی به معنای میهن است، یکی از شعارهای فعالان محیط زیستی در کوردستان« پاراستنی ژینگه، پاراستنی نیشتمانه». ( حفاظت از محیط زیست، حفاظت از میهن است) است. منظور از نیشتمان نیز کوردستان است.

[2]  برای تبیین نسبت جنبش محیط زیستی روژهه­لات و جنبش ملی کوردستان می­توانید به مقاله « رحمانی، جمیل (2023) جنبش محیط زیستی روژهلات تکرار متفاوت جنبش رهایی بخش کوردستان منتشر شده در نشریه تیشک نگاه کنید. https://govartishk.com/?p=21249

[3]  بخشی از سخنان حمید مرادی مدیر عامل انجمن محیط زیستی شنه­ی نوژین که در جریان مهار آتش سوزی کوه آبیدر پس از جراحات ناشی از سوختگی در بیمارستان کوثر سنندج جان باخت. https://www.instagram.com/reel/DMibKSZNSEu/?igsh=MWQ5c3pkNWNxbmhiNA

[4]برای توضیحات بیشتر نگاه کنید به «رحمانی، جمیل ؛ غزالی، سامان (2024).فهم مکانیزم­های بحران محیط زیستی با تمرکز بر دریاچه ارومیه. نشریه اینترنتی کومار»  که در آن چهارچوبی مفهمومی برای تبیین خشک شدن دریاچه ارومیه با استفاده از مفاهیم «استعمار بینافردوستی» و «سرمایه داری سیاسی» برساخت شده است.

[5] استان آذربایجان غربی، هرچند در سطح اسمی و در سیاست‌های مدیریت فضایی و سرزمینی دولت، در راستای چندپاره‌سازی کوردستان به‌گونه‌ای طراحی شده که موجودیت کوردها در این جغرافیا انکار شود یا به‌عنوان اقلیتی جزئی تلقی گردد، اما در واقعیت، بیش از نیمی از ساکنان این استان را کوردها تشکیل می‌دهند. تُرک‌ها نیز یکی دیگر از گروه‌های ملی ساکن در این منطقه هستند.

[6] نگاه کنید به آمارهای استانی در پایگاه داده‌‌های باز ایران. https://iranopendata.org/fa/map/ .

[7] نگاه کنید به مقاله « نقش عوامل حکومتی در آتش سوزی جنگل­های مرزی کردستان» نوشته آوات پوری منتشر شده در سایت شبکه حقوق بشر کردستان https://kurdistanhumanrights.org/fa/articles-fa/2024/02/14/p32587/

[8] Subaltern Environmentalism

[9] از منظر متفکرانی همچون لاکلائو و موفه، میان «امر سیاسی» (The Political) و سیاست (Politics) تفاوت وجود دارد. امر سیاسی مبتنی بر نوعی آنتاگونیسم است که از طریق تفاوت‌گذاری میان «ما» و «آن‌ها»، هویت‌های جمعی نوینی را حول مطالبات برآورده‌نشده خلق می‌کند و خواهان تغییر وضع موجود است؛ اما «سیاست» به مجموعه‌ای از شیوه‌ها، گفتمان‌ها و نهادهایی اشاره دارد که در پی تثبیت نظمی معیّن هستند.

[10] NGO

[11] M. Cowen and R. Shenton, Doctrines of Development (London: Routledge 1996); M. Cowen and R. Shenton, ‘The Invention of Development’,

[12] Rajagopal, B. (2003). International Law from Below: Development, Social Movements and Third World Resistance, Cambridge University Pres

[13] به گزارش ایسنا، سالانه ۱۷۰۰ هکتار طرح توسعه باغات در کوردستان اجرا می‌شود. نگاه کنید به: https://www.irna.ir/news/85675319/اجرای-سالانه-حدود-۱۷%DB%B0%DB%B0-هکتار-طرح-توسعه-باغات-در-کردستان?utm_source=chatgpt.com

[14]نگاه کنید به بیانیه انجمن سبز چیا مریوان با عنوان « این سرزمین با قامت زاگروس زیباست » در رابطه با قاچاق چوب در کوردستان در کانال تلگرامی این نهاد:  https://t.me/chya_ngo/4241

[15]نگاه کنید به گزارش تسنیم در رابطه با سدهای احداث شده و در دست احداث در استان کوردستان: https://www.tasnimnews.com/fa/news/1401/12/01/2856331/اتمام-3-سد-نیمه-تمام-کردستان-تا-سال-1402

[16]نگاه کنید به گزارش تسنیم در این رابطه: https://www.tasnimnews.com/fa/news/1396/09/07/1586866/آب-سدهای-کردستان-به-استان-های-دیگر-کشور-انتقال-می-یابد

[17] https://www.radiozamaneh.com/819568/#_ednref17

[18] نگاه کنید به گزارش شبکه حقوق بشر کردستان در رابطه با فشارها بر فعالان محیط زیستی کورد: https://kurdistanhumanrights.org/fa/?cat=12


بۆچوونی خۆت بنوسە


*


*

بە کۆمێنت قبوڵ دەکەیت ئەو Privacy Policy

sixteen − 1 =


مافی بڵاوکردنەوە بو کۆمار  پارێزراوە  

تۆڕە کۆمەڵایەتیەکان