شنگال: جنگ‌های نیابتی روی سرزمینی مقدس

  • Aug 5, 2025   |   جکلین اشلی | ترجمه: هیمن رحیمی

یازده سال پیش در چنین روزی، داعش حمله‌ی نسل‌کُشانه‌اش به ایزدی‌های عراق را آغاز کرد. خبرنگار ما از منطقه‌ی شنگال گزارش می‌دهد که چطور یک جامعه‌ی ازهم‌گسیخته، در مسیر بازسازی خودش نه‌فقط با خشونت، بلکه با بازی‌های سیاسی و منافع قدرت‌ها هم روبه‌رو است.[1]

کوه شنگال از دشت‌های خشک شمال‌غرب عراق همچون نگهبانی سبزفام سر برآورده- کوهی کهن‌سال، زخم‌خورده و تسلیم‌ناشدنی.

امروز یازده سال از زمانی می‌گذرد که داعش حمله‌ی نسل‌کُشانه‌اش را علیه ایزدی‌ها در شنگال آغاز کرد.

برای ایزدی‌ها، این کوه مقدس است؛ آن‌ها باور دارند کشتی نوح پس از طوفان کتاب مقدس بر دامنه‌های همین کوه فرود آمده. سراسر شیب‌هایش پر از زیارتگاه‌هایی‌ست که در آن‌ها آتش روشن می‌شود و دعاها زمزمه می‌شوند. زیر آسمان پرستاره، روایت‌های شفاهی ایزدی‌ها از آفرینش، تبعید و بقا، نسل به نسل منتقل می‌شود.

کوه شنگال در طول نسل‌ها، پناهگاه و سپر ایزدی‌ها بوده در برابر آزار و سرکوب. این جامعه‌ی قومی‌ـ‌مذهبی کهن، که ریشه در باورهایی پیش از زرتشت دارد و در گذر زمان با تصوف درآمیخته، سال‌هاست که برای در امان ماندن از خطر، به این کوه پناه برده.

وقتی «دولت اسلامی عراق و شام» (داعش)- گروهی سلفی-جهادی که ایزدی‌ها را کافر می‌دانست- در سوم اوت ۲۰۱۴ به قلب سرزمین ایزدی‌ها در منطقه‌ی شنگال حمله کرد، صدها هزار نفر به‌طور غریزی به سوی کوه گریختند.

در حالی که بسیاری توانستند خودشان را به اقلیم کردستان عراق برسانند، حدود پنجاه‌هزار ایزدی به کوهای مرتفع کوه شنگال پناه بردند.

اما آن‌هایی که نتوانستند به مناطق مرتفع برسند، با فاجعه‌هایی وصف‌ناپذیر روبه‌رو شدند. طی چند روز، داعش هزاران نفر را کشت. نزدیک به هفت‌هزار ایزدی ربوده شدند- زن‌ها و دخترها به بردگی جنسی فروخته شدند، و پسرها برای تبدیل شدن به کودک‌سرباز شست‌وشوی مغزی شدند. بیش از هزار ایزدی، عمدتاً کودک و سالمند، در جریان محاصره‌ی کوه شنگال توسط داعش و به‌دلیل گرسنگی، تشنگی یا جراحات جان باختند؛ محاصره‌ای که ده‌ها هزار نفر را از دسترسی به غذا، آب و درمان محروم کرد.

تقریباً تمام جامعه‌ی ایزدی، که جمعیتش حدود چهارصد هزار نفر بود، یا آواره شدند، یا اسیر، یا کشته.

بیش از یک دهه بعد از این یورش نسل‌کُشانه، آرامشی شکننده به کوه شنگال برگشته- آرامشی گه‌گاه با حملات پهپادی ترکیه مختل می‌شود؛ حملاتی که هدفشان نیروهای ایزدی نزدیک به حزب کارگران کردستان (پ.ک.ک) است، گروهی مسلح که سال‌هاست علیه حکومت ترکیه می‌جنگد. با این حال، بعد از درخواست اخیر عبدالله اوجالان، رهبر پ.ک.ک، برای خلع سلاح، این حملات کمتر شده‌اند.

در امتداد لبه‌ی شمالی کوه، بین پست‌های نظامی، ایست‌های بازرسی و دهانه‌ی تونل‌هایی که به پهنه‌ی کوه بریده شده‌اند، ردیف‌هایی از چادرهای موقت برپا شده‌اند. صدها خانواده‌ی ایزدی هنوز در اینجا زندگی می‌کنند- نمی‌خواهند به روستاهای پایین‌تر بازگردند، جایی که هنوز بیش از حد نزدیک و تهدیدآمیز احساس می‌شود.

بیشترشان از زمان حمله‌ی اولیه‌ی داعش بر روی کوه مانده‌اند؛ برخی دیگر بعد از سال‌ها زندگی در اردوگاه‌های آوارگان داخلی در اقلیم کردستان دوباره به کوه برگشته‌اند- جایی که هنوز بیش از دویست‌هزار ایزدی در اردوگاه‌ها زندگی می‌کنند. برای همه‌شان، کوه شنگال آخرین پناهگاه واقعی‌ست در برابر نسلی‌کشی‌ای که هنوز از دوباره شدنش می‌ترسند.

داعش دیگر در شنگال حضور ندارد، اما این منطقه حالا میان گروه‌های مسلحی تقسیم شده که هرکدام از سوی قدرت‌های بیرونی حمایت می‌شوند. ایزدی‌ها میان این نیروهای رقیب گرفتار شده‌اند- و گاهی مجبور به پیوستن به آن‌ها. آینده‌ی آن‌ها در شنگال همچنان مبهم است؛ آینده‌ای که نه در دست خودشان، که در گرو تصمیماتی فراتر از اختیارشان رقم می‌خورد.

خروج

لیلا جونده، مادر چهل‌و‌یک‌ساله‌ و دارای یازده فرزند که حالا در چادری روی کوه زندگی می‌کند، هنوز لحظه‌ای را به یاد دارد که از روستایش در جنوب شنگال فرار کرد. یکی از بستگانش با اضطراب از بازار برگشت و هشدار ترسناکی داد: پرچم‌های سیاه در حال نزدیک شدن هستند.

لیلا این لحظه را به یاد می­آورد: «همه‌ی خانواده‌مون سوار یه کامیون شدیم و به سمت کوه راه افتادیم، توی راه هم هر ایزدی‌ای رو که دیدیم سوار کردیم». وقتی به یکی از ایست‌های بازرسی پیشمرگه‌های کُرد رسیدند، سربازها به آن‌ها اطمینان دادند که اوضاع امن است و نیازی به فرار نیست- حتی ازشان خواستند که برگردند. اما خانواده به هشدارها اعتماد نکرد و به راهش ادامه داد تا به کوه برسد؛ تصمیمی که احتمالاً جانشان را نجات داد.

در آن زمان، پیشمرگه‌ها- که به حزب دموکرات کردستان (پ.د.ک) وفادار بودند و در شنگال قدرت اصلی را در دست داشتند- ناگهان با پیشروی داعش عقب‌نشینی کردند و هزاران ایزدی را در برابر خطر تنها گذاشتند. برخی که به حرف پیشمرگه‌ها اعتماد کردند و به خانه برگشتند، زمانی که داعش راه‌های فرار را بست، گرفتار شدند.

برای آن‌هایی که نتوانستند خودشان را به مناطق مرتفع برسانند، فجایعی غیرقابل تصور در پیش بود. تنها در عرض چند روز، داعش هزاران نفر را به قتل رساند.

فراری آشفته و پراضطراب آغاز شد؛ ایزدی‌ها دسته‌جمعی به سوی کوه شنگال گریختند. لیلا جونده و خانواده‌اش در پایین‌دست کوه، خودروشان را رها کردند و همراه با هزاران نفر دیگر، پیاده از مسیرهای پرشیب و پرپیچ‌وخم بالا رفتند. فضا پر شده بود از گریه‌های کودکان وحشت‌زده؛ نوزادانی که در آغوش‌ها بودند یا به پشت مادرها بسته شده بودند.

به نقل از لیلا- که در آن زمان هشت ماهه باردار بود و از سه بچه‌ی کوچک مراقبت می‌کرد- «خیلی، خیلی سخت بود، ولی فقط به این فکر می‌کردم که اگر داعش به ما برسه، باهامون چی‌کار می‌کنه. همین باعث می‌شد ادامه بدم، حتی وقتی دیگه از پا افتاده بودم.» صدای تیراندازی و غرش خودروها پشت سرشان، او را وادار می‌کرد سریع‌تر بالا برود.

جونده ساعت‌ها زیر آفتاب سوزان و ۴۰ درجه‌ای، بی‌غذا و بی‌آب راه رفت تا خودش را به سکوهای مرتفع کوه برساند. خیلی‌های دیگر هم روزها پیاده‌روی کردند، اما مسیر برای سالمندان، بیماران و افراد ناتوان طاقت‌فرسا بود. خانواده‌ها در برابر انتخابی دردناک قرار گرفتند؛ بسیاری ناچار شدند عزیزان آسیب‌پذیرشان را- در کنار جاده‌ها، یا در خانه‌های متروکه- پشت سر بگذارند تا بتوانند جان فرزندانشان را نجات دهند.

داعش خیلی زود کوه را از همه طرف محاصره کرد، و ده‌ها هزار ایزدی را در سرتاسر صخره‌های تیز و سکوهای خشک، زیر آفتاب سوزان، بدون سرپناه یا تدارکات کافی تنها گذاشت. لیلا نقل می­کند که «نه غذا بود، نه آب، فقط ترس، روزها هوا به‌شدت گرم بود و شب‌ها به‌شدت سرد.» تنها شمار اندکی از غیرنظامیان ایزدی، با اسلحه‌های ابتدایی، سعی کردند پیشروی داعش را متوقف کنند.

لیلا در ادامه می­گوید: «تمام اون مدت، فقط ترس داشتیم، فکر می‌کردیم هر لحظه ممکنه کشته بشیم اگه داعش بهمون برسه. نمی‌دونستیم کمکی در راه هست یا قراره همین‌جا ول بشیم تا بمیریم».

با شدت گرفتن گرسنگی، و جان باختن صدها نفر- به‌ویژه کودکان و سالمندان- از بی‌آبی و گرما یا سرما، فاجعه‌ی انسانی واکنش جهانی را برانگیخت. بعد از چند روز محاصره، ائتلاف بین‌المللی به رهبری آمریکا- که برای مقابله با داعش در عراق و سوریه تشکیل شده بود- شروع به ارسال هوایی مواد غذایی، آب و سایر نیازهای اولیه کرد.

حدود یک هفته بعد از آغاز محاصره، نیروهای پ.ک.ک از عراق و هم‌پیمانان سوری‌شان، یعنی یگان­های مدافع خلق (ی.پ.گ)، وارد عمل شدند. با پشتیبانی هوایی آمریکا، آن‌ها یک مسیر بشردوستانه‌ی موقت به سمت شمال‌شرقی سوریه، در مناطق تحت کنترل کُردها، باز کردند؛ راهی که به ده‌ها هزار ایزدی اجازه‌ی فرار داد. بازماندگان از آن مسیر دوباره وارد عراق شدند و در اردوگاه‌های آوارگان در اقلیم کُردستان اسکان داده شدند.

اما دست‌کم ده هزار ایزدی- شامل خانواده‌ها و داوطلبان مسلح- تصمیم گرفتند روی کوه شنگال بمانند. خیلی‌ها حاضر نبودند سرزمین مقدس و اجدادی‌شان را ترک کنند و تنها به کوه پناه بردند. بعضی هم برای دفاع از مردمشان و بازپس‌گیری آنچه از دست رفته بود، سلاح به دست گرفتند و به نیروهای پ.ک.ک و ی.پ.گ پیوستند.

بیشتر این افراد، زن و مردان عادی بودند که پیش از آن هرگز سلاح به دست نگرفته بودند. آن‌ها زیر نظر پ.ک.ک و ی.پ.گ آموزش دیدند و نیروهای دفاع محلی‌ای را تشکیل دادند، مثل یگان­های مقاومت شنگال (ی.ب.ش)  و نیروهای امنیت ایزدی‌خان (ه.س.ای)، که از پایگاه‌شان در کوه شنگال، مبارزه را ادامه دادند.

همین نیروهای نزدیک به پ.ک.ک نقش مهمی در عملیات آزادسازی شنگال در سال ۲۰۱۵ ایفا کردند. در نوامبر همان سال، این نیروها در کنار پیشمرگه‌های پ.د.ک- که این بار با حمایت هوایی آمریکا برگشته بودند- در یک عملیات مشترک، موفق شدند شهر شنگال و بخش‌هایی از منطقه‌ی مرکزی را بازپس بگیرند. با این حال، مناطق جنوبی همچنان در کنترل داعش باقی ماند.

ایزدی‌ها تنها کسانی نبودند که به مقاومت مسلحانه روی آوردند. نزدیک به دو ماه پیش از آن‌که داعش به شنگال حمله کند، این گروه بخش‌های زیادی از عراق را تصرف کرده بود و باعث فروپاشی تقریباً کامل ارتش عراق شد. در واکنش به این وضعیت، آیت‌الله علی سیستانی، بانفوذترین روحانی شیعه‌ی عراق، فتوایی تاریخی صادر کرد و همه‌ی مردان توانمند را به جهاد و دفاع از کشور فراخواند.

دعوت سیستانی ده‌ها هزار نفر را، عمدتاً از میان جمعیت شیعه‌ی عراق، به میدان آورد تا یا به گروه‌های مسلح موجود بپیوندند یا گروه‌های جدیدی تشکیل دهند- از جمله گروه‌هایی که تحت حمایت سپاه پاسداران ایران بودند. این نیروها در سال ۲۰۱۴ زیر چتر «حشد الشعبی» یا نیروهای بسیج مردمی (PMF) سازمان‌دهی شدند.

در سال ۲۰۱۶، زمانی که دولت فدرال عراق تمرکز خود را به بازپس‌گیری موصل معطوف کرده بود، نیروهای حشد را به جنوب شنگال فرستاد. این نیروها که تحت فرمان دولت فعالیت می‌کردند، به قبایل ایزدی، سنی و شیعه‌ی عرب سلاح و آموزش نظامی دادند و به آن‌ها کمک کردند تا مناطقشان را آزاد کنند. آن‌ها روستاهای کلیدی را از وجود داعش پاک‌سازی کردند و مسیرهای تدارکاتی این گروه را در امتداد مرز سوریه قطع کردند- گامی حیاتی برای تضعیف سلطه‌ی داعش بر منطقه.

تا سال ۲۰۱۷، نیروهای حشد موفق شدند تمام روستاهای مهم در جنوب شنگال، از جمله روستای کوچو- که یکی از فجیع‌ترین کشتارهای نسل‌کُشی در آن رخ داده بود- را بازپس بگیرند.

اما بعد از پایان درگیری‌ها، بسیاری از نیروهایی که برای آزادسازی آمده بودند، همان‌جا ماندند. به‌جای آن‌که حضورشان آغازگر بازسازی باشد، شنگال را به مجموعه‌ای از قدرت‌های رقیب و ناهماهنگ تبدیل کردند. گروه‌های مسلح مختلف- هرکدام با حمایت قدرت‌های خارجی و اهداف متفاوت- منطقه را به میدانی منازعه‌برانگیز و ناپایدار بدل کرده‌اند.

از زمان حمله‌ی آمریکا به عراق در سال ۲۰۰۳ و وقتی که پیشمرگه‌های حزب دموکرات کردستان (پ.د.ک) برای نخستین بار کنترل آن را به‌دست گرفتند، شنگال منطقه‌ای مورد مناقشه بوده­است. اما حالا شنگال به نقطه‌ی درگیری‌های فرامرزی تبدیل شده- عرصه‌ای برای کشاکش نفوذ میان نیروهای فدرال عراق، احزاب کُرد و شبه‌نظامی‌هایی که از خارج حمایت می‌شوند.

جایی که زمانی خط مقدم نبرد با داعش بود، حالا به صفحه‌ی شطرنج ژئوپولیتیکی بدل شده. و در میانه‌ی این بازی قدرت، ایزدی‌ها قرار دارند- جامعه‌ای از هم پاشیده که هنوز منتظر صلحی واقعی و آینده‌ای هستند که بتوانند آن را از آنِ خود بدانند.

آخرین زمین امن

سِوه مراد یکی از کسانی است که سوگند خورده دیگر هرگز به دشت‌های پایین کوه برنگردد.

این مادر ۳۹ ساله در حالی که صدایش با باد آرام درهم می‌آمیزد، می­گوید: «دیگه هیچ‌وقت این کوه رو ترک نمی‌کنم». اطرافش، مجموعه‌ای از چادرهای فرسوده در شیب‌های کوه شنگال چسبیده‌اند و ایستاده‌اند؛ آخرین پناهگاه بازماندگان.

زندگی در باقی‌مانده‌ی سکونت‌گاه غیررسمی سَردشت- که در زبان کُردی به‌معنای «بالای دشت» است- شکننده است، اما برای خیلی‌ها هنوز امن‌تر از زندگی در دشت‌های پایین به نظر می‌رسد. این اردوگاه به شکل خودجوش در جریان حمله‌ی داعش شکل گرفت، وقتی که ایزدی‌هایی که روی کوه مانده بودند، در امتداد لبه‌ی شمالی شنگال گرد هم آمدند. در ابتدا حدود هفت‌صد خانواده در اینجا زندگی می‌کردند. با این حال، مقام‌ها اردوگاه را «تعطیل‌شده» اعلام کرده‌اند و کمک‌ها را قطع کرده‌اند. با این وجود، طبق گفته‌ی علی شامو، فعال ایزدی، هنوز دست‌کم سیصد خانواده در این چادرهای فرسوده ساکن‌اند.

سِوه مراد سال‌ها فرزندانش را از فجایعی که آن‌سوی آغوش محافظ کوه رخ می‌داد، دور نگه داشت. در سال ۲۰۲۰ شنید که خانه‌اش در روستای جنوبی تیلازر هنوز پابرجاست- روزنه‌ی امیدی نادر، به‌ویژه وقتی بدانیم که حتی در خود شهر شنگال، ۸۰ درصد زیرساخت‌های عمومی و ۷۰ درصد خانه‌ها نابود شده‌اند؛ در مناطق جنوبی اوضاع حتی بدتر هم است.

مراد می‌گوید: «یه‌جورایی امیدوار شدم، فکر کردم شاید بتونیم برگردیم.» او پسر هجده‌ساله‌اش را همراه با پسرعموی شانزده‌ساله‌اش فرستاد تا اوضاع خانه را بررسی کنند. آن‌ها خانه را سالم یافتند- اما به‌محض این‌که وارد شدند، یک بمب کنار جاده‌ای (IED) منفجر شد و هر دو جان باختند.

داعش، هنگام عقب‌نشینی، خانه‌ها و روستاهای ایزدی را با بمب‌های دست‌ساز و تله‌های انفجاری مین‌گذاری کرده بود- در ورودی خانه‌ها، داخل وسایل منزل، یا در میان مزارع- تا بازگشت ایزدی‌ها را به وحشت بیندازد و روند بازسازی را مختل کند. هنوز هم بخش‌های بزرگی از شنگال، به‌ویژه جنوب منطقه، آلوده به این مواد انفجاری هستند؛ جان می‌گیرند و روند بازسازی را متوقف کرده‌اند.

مراد با صدایی آرام می‌گوید: «داعش دیگه این‌جا نیست، ولی با این حال، پسرم رو کشت».

تقریباً تمام ایزدی‌هایی که هنوز در اردوگاه سردشت زندگی می‌کنند، از روستاهای جنوبی آمده‌اند- جاهایی که بدترین فجایع داعش در آن‌ها رخ داده و همچنان ویرانه‌اند. بخش‌هایی از شمال شنگال شاهد بازسازی محدودی بوده، اما بافت قدیمی شهر شنگال هنوز ویران است و جنوب تقریباً به‌طور کامل نابود شده.

این روند کند بازسازی، ریشه در بحران‌های سیاسی و امنیتی دارد. شنگال، به‌عنوان منطقه‌ای مورد مناقشه، دچار خلأ مدیریتی‌ست. همین خلأ باعث شده تصمیم‌گیری‌ها به تعویق بیفتد، مدیریت منابع ناکارآمد باشد و بودجه‌ی بازسازی به درستی اختصاص نیابد. کاهش کمک‌های مالی آمریکا در سال‌های اخیر، اوضاع را وخیم‌تر کرده و بحران آوارگان را عمیق‌تر ساخته است.

برای ایزدی‌هایی که در این اردوگاه کوهستانی زندگی می‌کنند، ترس همان نخ ناپیدایی‌ست که همه‌شان را به هم وصل کرده.

تصمیم برای بازنگشتن به روستاهایشان اغلب فقط به دلیل خرابی‌های فیزیکی نیست، بلکه ناشی از زخم‌های روانی باقی‌مانده و بی‌اعتمادی عمیق به همسایه‌های سابق و همچنین ناتوانی دولت عراق و اقلیم کردستان برای تضمین امنیت‌شان است.

حنیف خُدِدا، مرد پنجاه‌ساله‌ای که با صدایی پرطنین می‌گوید: «اگر زیباترین عمارت دنیا را هم توی روستای من بسازی، باز هم برنمی‌گردم. فقط مسئله زمانه تا مسلمان‌ها دوباره به ما حمله کنند».

در جریان نسل‌کشی، برخی از قبایل محلی عرب سنی- و حتی کُرد- متهم شدند که به‌طور مستقیم به داعش کمک کرده‌اند: خانه‌های ایزدی‌های ترک‌شده را غارت کرده، در قاچاق زنان و دختران به بردگی نقش داشتند و در کشتارهای جمعی شرکت کردند. بازماندگان روایت می‌کنند که همسایه‌ها ایزدی‌ها را با وعده‌های دروغین حفاظت به دام انداختند و بعد آن‌ها را به داعش تحویل دادند. برای حنیف خُدِدا، این همدستی باعث شده هر گونه امکان همزیستی از بین برود.

او یکی از ده‌ها هزار نفری بود که تقریباً یازده سال پیش از محاصره‌ی کوه از طریق گذرگاه بشردوستانه به سوریه فرار کردند. مثل بسیاری دیگر، سال‌ها را در اردوگاه‌های آوارگان داخلی در اقلیم کردستان گذراند. در سال ۲۰۱۷ به کوه شنگال بازگشت و در اردوگاه سردشت ساکن شد- جایی که علی شامو می‌گوید حدود سی خانواده همین مسیر را برای بازگشت به کوه طی کردند.

داخل چادرش، حنیف خُدِدا، مادر دوازده فرزند، با جارو کف بتنی را که روی خاک فشرده شده کشیده و تمیز می‌کند. نوه‌هایش دور و برش می‌دوند، می‌خندند و از مسیر جارویش می‌پرند. او می‌گوید: «تو اردوگاه‌ها هم احساس امنیت نداشتم، اینجا تو عراق جای امنی برای ایزدی‌ها نیست. نسل‌کشی دوباره اتفاق خواهد افتاد- مطمئنم. و وقتی که بشه، همه دوباره به کوه‌ها فرار خواهند کرد».

لحظه‌ای مکث می‌کند و بعد اضافه می‌کند: «شاید بهتر باشه زودتر شروع کنم».

 

خطوط مقدم در حال تغییر

حتی بعد از اینکه تیراندازی‌های داعش تمام شد، کوه شنگال چهره‌ای شکسته و پراکنده دارد؛ شکلی که توسط گروه‌های مسلح رقیب- و گاهی متحد- رقم خورده. از دامنه‌های کوه تا دشت‌های پایین، این منطقه پر شده از ادعاهای متضاد. ایزدی‌ها هم در میان آتش متقابل گرفتار شده‌اند و هم در صفوف این نیروهای رقیب جای گرفته‌اند.

در لبه‌ی شمالی کوه شنگال، اعضای یگان زنانه‌ی ی.ژ.اِ ، که بخشی از واحد مقاومت ی.ب.ش هستند، در کنار یک زمین بازی خالی ایستگاه بازرسی دارند. این زمین بازی عمداً آنجا ساخته شده تا شاید حملات هوایی ترکیه به زیرساخت‌های حیاتی تونل‌های زیرزمین را منصرف کند. بالاتر از آن، بریدگی‌های تازه‌ای نشانگر دهانه‌های دیگر تونل‌هاست- بخشی از شبکه‌ی گسترده‌ای زیرزمینی که تا مرز سوریه امتداد دارد.

با وجود اختلافات ایدئولوژیک، گروه‌های هم‌پیمان با حشد الشعبی (PMF) و پ.ک.ک در شنگال بر اساس منافع راهبردی مشترک، ائتلافی عملیاتی تشکیل داده‌اند.

واحدهای ی.ب.ش و دیگر شبه‌نظامیان ایزدی سال‌هاست در حال ساخت شبکه‌ای از تونل‌ها هستند تا دیوارهای مستحکم مرزی عراق- شامل دیوارهای بلند، خندق‌ها، سیم‌های خاردار و برجک‌های دیده‌بانی- را دور بزنند و بتوانند به نقل و انتقال اسلحه، سوخت و تدارکات به همراه متحدانشان در سوریه ادامه دهند.

ی.ب.ش  و گروه‌های وابسته به آن بخش بزرگی از زمین‌های شمالی کوه، از جمله اردوگاه سَردشت و مسیرهای قاچاق مرزی را در کنترل دارند. آن‌ها همچنین در مناطق شمالی دیگر و در شهر شنگال حضور دارند.

نیروهای حشد الشعبی، که در سال ۲۰۱۶ رسماً به نیروهای مسلح عراق پیوستند و شامل تیپ‌های تحت رهبری ایزدی‌ها هم می‌شوند، در جنوب کوه شنگال متمرکزند و بخش بزرگی از منطقه را کنترل می‌کنند. همچنین نیروهای فدرال عراق در اطراف شهر شنگال حضور دارند و ایستگاه‌های کلیدی را تأمین امنیت می‌کنند.

پیشمرگه‌های حزب دموکرات کردستان  (پ.د.ک) که هزاران ایزدی در صفوفشان داشتند، زمانی در کوه شنگال و مناطق اطراف آن حضور داشتند. اما در سال ۲۰۱۷، ائتلاف شکننده‌شان با شبه‌نظامیان ایزدی وابسته به پ.ک.ک فروپاشید و به درگیری‌های مسلحانه کشیده شد. با وجود اشتراک هویت کُردی پ.د.ک و پ.ک.ک رقبای سرسختی هستند. پ.ک.ک که کنفدرالیسم دموکراتیک را ترویج می‌کند، پ.د.ک را متحد ترکیه می‌داند، در حالی که پ.د.ک خواهان یک دولت کُردی محافظه‌کار و اتنوناسیونالیست است.

در همان سال، پس از برگزاری همه‌پرسی استقلال کُردستان، نیروهای پیشمرگه توسط نیروهای فدرال عراق و واحدهای حشد الشعبی بیشتر به عقب رانده شدن. خلأ قدرتی ایجاد شد و گروه‌های هم‌پیمان با پ.ک.ک که از برخی جناح‌های حشد حمایت می‌شدند و می‌خواستند نفوذ پ.د.ک را محدود کنند، وارد صحنه شدند. این گروه‌ها با پشتوانه سیاسی و امنیتی حشد، در بخشی از منطقه- به‌ویژه در کوه شنگال و اطراف آن- اداره‌ای غیررسمی بر اساس مدل کنفدرالیسم دمکراتیک پ.ک.ک برقرار کردند که تاکنون به رسمیت شناخته نشده است.

با وجود اختلافات ایدئولوژیک، حشد الشعبی و گروه‌های وابسته به پ.ک.ک بر سر منافع راهبردی مشترک ائتلاف عملیاتی دارند. مهم‌ترین این منافع، دسترسی به سوریه است: برای جناح‌های حشد که به ایران نزدیک‌اند، شنگال مسیر حیاتی زمینی به سوریه و لبنان است؛ و برای پ.ک.ک و متحدانش، منطقه‌ای است که پایگاه‌هایشان در عراق را به هم‌پیمانان در شمال‌شرقی سوریه متصل می‌کند. هر دو طرف همچنین مخالف نفوذ ترکیه هستند و پ.د.ک  را رقیب مشترک می‌دانند.

به خاطر این درگیری‌های پیچیده، ایزدی‌ها در میان نزاع‌های منطقه‌ای گرفتار شده‌اند که خیلی دور از منافع خودشان است. ارتباط‌شان با پ.ک.ک باعث شده هدف حملات پهپادی ترکیه قرار بگیرند و مجبور شوند دوباره فرار کنند. حضور جناح‌های حشد نزدیک به ایران ممکن است شنگال را درگیر مناقشه‌های ژئوپولیتیکی وسیع‌تری کند- تا حدی که بعضی‌ها می‌گویند این منطقه می‌تواند به پایگاهی برای پرتاب موشک به سمت اسرائیل تبدیل شود.

موراد اسماعیل، فعال برجسته‌ی ایزدی، یکی از بنیان‌گذاران پروژه‌ی آموزشی «آکادمی شنگال» و مدیر پیشین گروه جهانی حقوق ایزدی‌ها به نام «یزدا»، می‌گوید:

«ایزدی‌ها یک جامعه‌ی کوچک هستند که تازه از یک نسل‌کشی جان سالم به در برده‌اند. آن‌ها دنبال دردسر با ترکیه نیستند و قطعاً نمی‌خواهند با اسرائیل یا آمریکا وارد جنگ شوند. درگیری در نزاع‌های پیچیده منطقه‌ای به نفع‌شان نیست. به‌طور کلی، ایزدی‌ها دنبال صلح، امنیت و حفاظت در برابر نسل‌کشی‌اند».

او اضافه می‌کند: «اما متأسفانه در هر سو دارند مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند».

صلح مسلح شنگال

اگرچه بخش‌هایی از ی.ب.ش رسماً به الحشد الشعبی پیوسته‌اند، تنش‌ها همچنان پابرجاست. در سال ۲۰۲۲، عملیاتی که توسط دولت برای بیرون راندن نیروهای ی.ب.ش انجام شد- بخشی از توافق‌نامه‌ی متوقف‌شده‌ی شنگال در سال ۲۰۲۰ که خواستار خروج گروه‌های مسلح غیر دولتی بود- به درگیری‌هایی با ارتش عراق انجامید و هزاران نفر مجبور به فرار دوباره شدند. حشد الشعبی نقش مهمی در کاهش تنش و میانجی‌گری یک آتش‌بس شکننده داشت.

به گفته‌ی اسماعیل، در زمین‌های مورد مناقشه‌ی شنگال، منافع محلی و فردی اغلب اهداف سیاسی بزرگ‌تر را تحت‌الشعاع قرار می‌دهد. او می‌گوید «خیلی کم فکر استراتژیک در این قضیه هست، بیشتر موضوع منافع سطح پایین مثل قاچاق و کسب درآمد است.» کنترل مسیرهای کلیدی قاچاق برای گروه‌های مسلح اهمیت بالایی دارد چون منبع درآمدی ثابت از طریق مالیات غیررسمی فراهم می‌کند که برای تأمین هزینه‌های عملیات و پرداخت به جنگجویان استفاده می‌شود.

اسماعیل اضافه می‌کند که بیشتر جنگجویان ایزدی نه به‌خاطر ایدئولوژی یا برنامه‌های منطقه‌ای، بلکه به‌خاطر تجربه‌های شخصی پس از نسل‌کشی یا نیاز به بقا اقتصادی وارد این مسیر شده‌اند. در نتیجه، ایزدی‌ها میان گروه‌های مسلح رقیب تکه‌تکه شده‌اند.

جونده، ساکن اردوگاه سَردشت، می‌گوید: «ترکیه ممکنه هر لحظه بمبی روی ما بندازه. اما من با ی.ب.ش که وابسته به پ.ک.ک است، احساس امنیت بیشتری دارم چون آن‌ها بومی هستند. وقتی همه ما را رها کردند، آن‌ها از ما در برابر داعش محافظت کردند. اگر داعش دوباره بیاد، ی.ب.ش فرار نمی‌کنه».

هرچند پ.ک.ک در آموزش مبارزان ایزدی نقش داشت، اما به گفته‌ی اسماعیل، ایدئولوژی سیاسی آن‌ها عمیقاً در جامعه‌ی ایزدی ریشه نگرفته است. او می‌گوید «ایدئولوژی‌ها و منافع منطقه‌ای‌شان چیزهایی نیست که ایزدی‌ها راحت قبول کنند، اما آن‌ها ایزدی‌ها را برای مقابله با داعش آموزش دادند و دشمنان مشترکی دارند، به‌ویژه جهادی‌ها».

در شمال شنگال، تبلیغات پ.ک.ک به نظر می‌رسد جا افتاده باشد- چهره­ی عبدالله اوجالان روی دیوارهای روستاها نقاشی شده و پوسترهای مبارزان ایزدی کشته‌شده در حملات هوایی ترکیه در مسیر ایستگاه‌های ی.ب.ش به چشم می‌خورد که جنگجویان را به جنگ گسترده‌تر پ.ک.ک پیوند می‌دهد. با این حال، برخی دیگر از ایزدی‌ها نسبت به پ.ک.ک حس بدی دارند و آن‌ها را بازیگرانی خارجی می‌بینند که درگیری را به منطقه آورده‌اند.

هزاران ایزدی به الحشد الشعبی پیوسته‌اند، با اینکه این نیروها عمدتاً شیعه و همسو با ایران هستند. اسماعیل توضیح می‌دهد: «بسیاری از ایزدی‌ها به‌شدت ضد حزب دموکرات کردستان (پ.د.ک) هستند، چون هنوز از اینکه در سال ۲۰۱۴ آن‌ها را رها کردند عصبانی‌اند و کشتار را به پای آن‌ها می‌گذارند.» او ادامه می‌دهد: «پس اگر ایدئولوژی‌های پ.ک.ک را قبول نداشته باشی اما از پ.د.ک متنفر باشی، حشد الشعبی گزینه‌ی خوبی است چون آن‌ها هم علیه پ.د.ک هستند».

«حشد الشعبی خیلی روی استفاده از این احساسات کار کرده تا ایزدی‌ها را به صفوف خود جذب کند».

در ویرانی‌هایی که داعش از خود بر جای گذاشت، گروه‌های مسلح هم‌زمان با ارائه‌ی حمایت و حقوق ماهانه، وارد عمل شدند — و در این فرایند، جامعه ایزدی دچار شکاف و تفرقه شد. برای بسیاری از ایزدی‌ها، پیوستن به گروه مسلح بیشتر مسئله‌ی بقا و معیشت است تا احساسات و ایدئولوژی. مایکل نایتس، پژوهشگر مؤسسه واشنگتن برای سیاست خاور نزدیک، می‌گوید: «موضوع اصلی منابع مالی است. مثلاً حشد الشعبی حقوق دولتی و مستمری ارائه می‌دهد- و برای عراقی‌ها چیزی مهم‌تر از داشتن مستمری نیست».

اسماعیل تخمین می‌زند که حدود سی هزار ایزدی در نیروهای مسلح مختلف حضور دارند، از جمله پیشمرگه‌های پ.د.ک، ارتش عراق و پلیس فدرال. او می‌گوید: «این عدد برای جامعه‌ای به این کوچکی فوق‌العاده است. و بیشترشان به‌خاطر شرایط سخت اقتصادی عراق این راه را انتخاب کردند».

تحولات اخیر در سوریه و درون پ.ک.ک نیز تعادل شکننده شنگال را تهدید می‌کند. سقوط بشار اسد در اواخر ۲۰۲۴ به دست هیأت تحریر الشام (HTS) یکی از شاخه‌های پیشین القاعده به رهبری احمد الشرع- باعث نگرانی‌های زیادی شده است. دولت جدید الشرع شامل افرادی است که در بردگی جنسی ایزدی‌ها نقش داشتند، که این موضوع ترس از تهدیدهای جهادی را در میان ایزدی‌ها تشدید کرده. ظهور تحریر الشام همچنین جناح‌های حشد الشعبی تحت حمایت ایران را نگران کرده است.

از سوی دیگر، آینده نیروهای دموکراتیک سوریه (SDF) که تحت سلطه ی.پ.گ همسو با  پ.ک.ک است، در هاله‌ای از ابهام قرار دارد. برای ی.ب.ش در شنگال که به مسیرهای تأمین وابسته به نیروهای دموکراتیک سوریه نیاز دارد، هرگونه تضعیف موضع کُردها در سوریه می‌تواند ناپایدارکننده باشد.

اوضاع زمانی پیچیده‌تر شد که رهبر پ.ک.ک، عبدالله اوجالان، خواستار خلع سلاح و انحلال رسمی این گروه شد.. رهبری به نیروهای دموکراتیک سوریه تأکید کرده که این دستور شامل نیروهای سوری نمی‌شود و کارشناسان معتقدند ی.ب.ش و دیگر شبه‌نظامیان ایزدی احتمالاً خلع سلاح نخواهند شد.

مایکل نایتس می‌گوید: «ی.ب.ش حمایت‌هایی از پ.ک.ک گرفته، اما هرگز عمیقاً در مبارزه‌ی گسترده‌ی آن‌ها درگیر نشده است، ممکن است برخی ساختارهای رده‌ای را حفظ کنند، اما بیشتر اعضا نه از هواداران دیرینه اوجالان هستند و نه کاملاً به ایدئولوژی پ.ک.ک پایبند.» یکی از فرماندهان ی.ب.ش اخیراً تأیید کرده که این گروه برای حفاظت از ایزدی‌ها فعال خواهد ماند.

با این حال نگرانی‌ها به قوه­ی خود باقی‌ست. اسماعیل می‌گوید: «هرگونه تضعیف SDF و پ.ک.ک به‌طور اجتناب‌ناپذیری قدرت ی.ب.ش را کاهش خواهد داد.» او انتظار دارد جناح‌های الحشد الشعبی پیوندشان با ی.ب.ش را تقویت کنند- به‌خصوص در واکنش به دولت جدید سوریه که شامل چهره‌های سابق القاعده است که در آزار ایزدی‌ها نقش داشته‌اند.

ایزدی‌ها باید به خانه برگردند

اگرچه برخی نگرانند پراکندگی مبارزان ایزدی در گروه‌های مسلح رقیب ممکن است اختلافات داخلی ایجاد کند، اسماعیل این تقسیم را به‌عنوان مزیتی استراتژیک می‌بیند. او می‌گوید برای جامعه‌ای که از نسل‌کشی جان سالم به در برده، اولویت بقاست.

او توضیح می‌دهد: «دیدگاه ما متفاوت است. ما مثل بازیگران دولتی فکر نمی‌کنیم، بلکه مثل بازماندگان فکر می‌کنیم. در کشوری به ناپایداری عراق، به هرکسی که بتواند از ما حفاظت کند، خوش‌آمد می­گوییم».

با اینکه هیچ نیروی مسلحی در شنگال به‌طور کامل نماینده منافع ایزدی‌ها نیست، اسماعیل معتقد است حضور ایزدی‌ها در تمام این نیروها امنیت را تقویت می‌کند. «هر کدام از این گروه‌ها پاسخگو به فرد یا گروه دیگری هستند، اما حالا در بین آن‌ها ایزدی‌ها هم هستند. یعنی اگر تهدیدی پیش بیاید، آن مبارزان مردم‌شان را رها نمی‌کنند- از جوامع و خانواده‌های خود دفاع خواهند کرد».

او می‌گوید پخش شدن در گروه‌های مختلف، به جای امید بستن به یک گروه واحد، برای ایزدی‌ها اهرم سیاسی و بیمه‌ی نظامی فراهم می‌کند. «این نوعی مقاومت است. در عراق، هیچ‌کس وفاداری‌اش را فقط در یک سبد نمی‌گذارد. چرا ما باید این کار را بکنیم؟»

او ادامه می‌دهد: «حزب اتحاد میهنی کردستان (PUK) با ایران همکاری می‌کند، پ.د.ک  با ترکیه است، شیعیان با ایران، اهل سنت با قطر و ترکیه. همه بازی خودشان را دارند و ایزدی‌ها هم دارند یاد می‌گیرند بازی کنند».

او می‌گوید، نتیجه این وضعیت جمعیتی است که بهتر می‌تواند از خود دفاع کند: «آنچه در سال ۲۰۱۴ بر ما گذشت، امروز خیلی سخت‌تر قابل تکرار است.»

او اضافه می‌کند: «من واقعاً انتظار ندارم عراق به‌زودی از نظر اقتصادی یا فرهنگی رونق پیدا کند. فقط می‌خواهم ایزدی‌ها- فعلاً- با نسل‌کشی دیگری روبه‌رو نشوند».

با وجود این مقاومت شکننده، آینده ایزدی‌ها بسیار نامطمئن است. ناامنی‌های مستمر و توقف در بازسازی باعث شده اکثر آن‌ها همچنان در اردوگاه‌های آوارگان محبوس باشند- یا توان بازگشت ندارند یا ترس از بازگشت دارند.

بسیاری حضور نهادهای بین‌المللی مانند UNITAD- تیم تحقیقی سازمان ملل برای جمع‌آوری شواهد جنایات داعش، از جمله نسل‌کشی علیه ایزدی‌ها- را نوعی حمایت می‌دیدند. اما با بسته شدن ناگهانی UNITAD در سال گذشته و کاهش کمک‌ها که سازمان‌های بشردوستانه را مجبور به کاهش فعالیت یا تعطیلی کرده، ایزدی‌ها خود را رها شده حس می‌کنند.

زندگی در این سکونت‌گاه چادری روی کوه شنگال همچنان دشوار است. بیشتر ساکنان با کارهای پراکنده امرار معاش می‌کنند و سال‌هاست که کمکی دریافت نکرده‌اند. با وجود تنها یک مدرسه ابتدایی روی کوه، بسیاری از کودکان ایزدی ادامه تحصیل نمی‌دهند. در سراسر شنگال، آموزش هم شدیداً محدود است.

اسماعیل توضیح می‌دهد «هر وقت ایزدی‌ها در تاریخ خود با ظلم و ستم روبرو شده‌اند، همیشه واکنش‌مان این بوده که خودمان را از دنیا جدا کنیم، اما در سال ۲۰۱۴ بابت این انزوا قیمت سنگینی پرداختیم. از جهان جدا بودیم- آموزش نداشتیم، جغرافیای سیاسی را نمی‌فهمیدیم، و وسیله‌ای برای دفاع از خود نداشتیم».

او نگران است که تاریخ تکرار شود. «این نسل‌کشی دوباره ما را به انزوا می‌کشاند. خیلی از بچه‌های ایزدی از مدرسه محروم شده‌اند چون خانواده‌ها اولویت را به امنیت می‌دهند. اما این برای نسل بعد خیلی هزینه‌بر خواهد بود».

ناامیدی در حال افزایش است و همراهش میل به فرار. اسماعیل می‌گوید «خیلی از ایزدی‌ها ارتباط‌شان با زمین، با ملت، با همه چیز را از دست داده‌اند، اکثرشان دیگر آینده‌ای اینجا نمی‌بینند. وقتی به آینده فکر می‌کنند، آرزوی ترک کامل عراق را دارند».

اما برای اسماعیل، بازگشت به شنگال تنها راه بقاست. او می‌گوید: «نمی‌دانم چگونه از این همه مشکلات عبور خواهیم کرد، اما یک چیز را می‌دانم: ایزدی‌ها باید به خانه برگردند. ممکن است به زودی نتوانیم وضعیت امنیتی یا منافع متضاد را حل کنیم، اما تنها چیزی که به نفع ایزدی‌هاست، بازگشت به شنگال و بازسازی آن است- تا دوباره تبدیل به خانه شود».

در چادر خود، مُراد اشک‌هایش را می‌فشارد و می‌گوید: «هر روز غیبت او را حس می‌کنم.» او درباره‌ی پسرش که سال‌ها پیش در اثر یک مین کنار گذاشته شده کشته شد حرف می‌زند. «نباید اجازه می‌دادم از کوه برود».

او در پایان می‌گوید: «برای ایزدی‌ها فقط ترس وجود دارد- هیچ امیدی نیست».

مثل هزاران نفر دیگر که هنوز روی کوه پناه گرفته‌اند، مراد در یک وضعیت سخت و معلق زندگی می‌کند- گرفتار بین پناهگاه موقت و آوارگی دائم. او با صدایی آرام می‌گوید: «ما بین نسل‌کشی‌ها زندگی می‌کنیم؛ بین نسلی­کشی که از سر گذرانده‌ایم نسل‌کشی‌ای که از آن می‌ترسیم هنوز در راه است ».

چشمانش که از اشک تر شده‌اند، به خط‌الراس‌های کوه خیره شده‌اند. او می‌گوید: «اما حداقل کوه شنگال هنوز پابرجاست. تنها چیزی است که می‌دانم ما را رها نخواهد کرد».

پانویس

 [1] این متن ترجمه ­ای است از مقاله ­ای با عنوان «Sinjar: Proxy Wars on Sacred Ground» نوشته­ ی «Jaclynn Ashly» . لینک مقاله به زبان انگلیسی Sinjar: Proxy Wars on Sacred Ground


بۆچوونی خۆت بنوسە


*


*

بە کۆمێنت قبوڵ دەکەیت ئەو Privacy Policy

two × 3 =


مافی بڵاوکردنەوە بو کۆمار  پارێزراوە  

تۆڕە کۆمەڵایەتیەکان