نگاهی انتقادی به کتاب «زنان کُرد در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم»

- Jan 26, 2025   |   گُلرخ قبادی
دریافت نسخه PDF
کتاب «زنان کُرد در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم» اثر شهرزاد مجاب دراوایل سال ١٤٠٢ به همت انتشارات «آسمانا» در تورنتو، منتشر شده است. این اثر، پژوهشی است درباره تاریخ مبارزات پر فراز و نشیب ملت کُرد در خاورمیانە. همانطور که از عنوان کتاب نیز پیداست یکی از اهداف اصلی آن برجسته نمودن تضاد میان فمینیسم و ناسیونالیسم در بستر مبارزات ملت کُرد میباشد و در قالب این بررسی تاریخی، مبارزات زنان هم مورد توجە و نقد قرار گرفتە است. این کتاب، پژوهشی جامع و ارزشمند است که مبارزات زنان در چهار بخش کُردستان را مورد بررسی قرار داده و دارای مطالب بسیار ارزندە و قابل توجهی است. از این لحاظ کتاب «زنان کُرد در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم» را میتوان در ردەی کتابهای مهم بە شمار آورد و از این بابت باید بە خانم شهرزاد مجاب، دستمریزاد گفت.
آشنایی من با خانم مجاب به سال ۱۳۵۸ برمیگردد؛ زمانی کە ایشان بە شورای زنان سنندج آمده بودند. همچنین، ایشان را در تحصن ٢٨ روزهی سنندج کە در اعتراض بە تیراندازیهای بی دلیل سپاە پاسداران در شهر سنندج شکل گرفته بود نیز دیدم. زنان کنشگر شهر سنندج خانم شهرزاد مجاب را به عنوان سخنران بە این تحصن دعوت کرده بودند تا دربارهی مبارزات زنان سخنرانی کند. با این مختصر، می خواهم قدردانِ احساس مسئولیت و همبستگی خانم شهرزاد مجاب با مردم کردستان باشم. اما در این نوشتارِ کوتاه قصد دارم ملاحظاتی انتقادی دربارهی کتاب «زنان کُرد در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم» را نیز بیان کنم.
بە رغم بررسی جامعی کە در این کتاب از وضعیت کُردستان صورت گرفته است، اما به نظر من این اثر بطور کلی از دو منظر قابل نقد است. یک؛ بە رغم شناخت نظری نویسندە از تاریخ کُردستان، اما نتایج پژوهش وی نشان دهندەی عدم واقع بینی و در افتادن به دام ایدئالیسم در ارتباط با خوانش مبارزات زنان در کُردستان ایران است. به این معنا که شهرزاد مجاب در پژوهش خود برخی واقعیتهای تاریخی را که من در ادامه با ارائه فاکتهای معتبر به آنها اشاره خواهم نمود نادیده گرفته است. حذف و نادیده انگاری این واقعیتها باعث مغفول ماندن مقطع مهمی از مبارزات زنان کردستان ایران در کتاب « زنان کُرد در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم» شده است. پیامد تحلیلی این نادیدهانگاری در پژوهش مجاب منجر به تایید این فرضیه گشته که گویا در کُردستان فمینیسم از ناسیونالیسم عقب مانده است؛ گزارهای که من در ادامه آن را نقد خواهم کرد و نشان خواهم داد اگر دقتهای تاریخی و تجربی در پژوهش شهرزاد مجاب رعایت میشد چنین فرضیهای نیز تایید نمیشد. مورد دوم که در نقد اثر شهرزاد مجاب حائز اهمیت است نادیده گرفتن و بررسی نکردن مبارزات زنان کُردستان در چند دههی اخیر است. امری که برای تحلیل موقعیت کنونی مبارزات زنان کُردستان بسیار حیاتی است، مخصوصا پس از ظهور جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» که خاستگاه آن کُردستان و زنان کُرد از نیروهای پیشاهنگ آن بودند.
ابتدا به سراغ آن فاکتها و واقعیتهای تاریخی میروم که در پژوهش شهرزاد مجاب نادیده گرفته شده است. درپاراگراف دوم صفحە ٣٥ این کتاب میخوانیم:
«اختلافات جنبش ناسیونالیستی در دهەی ١٩٨٠ نیز ادامە یافت. جمعیت انقلابی زحمتکشان کُردستان ایران موسوم بە کوملە کە مخفیانە در اوایل یا نیمە اول دهەی ١٩٧٠ تشکیل شدە بود، پس از سقوط سلطنت در ١٩٧٩ بە صورت علنی بە فعالیت پرداخت. گرچە کوملە اصلاحات ارضی رادیکالی را در دستور کار خود داشت، اما تا ١٩٨٣ کە با گروە چپ دیگری بە نام «اتحاد مبارزان کمونیست» ادغام شد، اقدامی برای مشارکت زنان در مبارزات عملی نکرد. کوملە کە از آن تاریخ بە بعد با عنوان سازمان کُردستان حزب کمونیست ایران شناختە می شود، درهای خود را بە روی زنان گشود و زنان شهری و روستایی را فعالانە بە مشارکت در امور سیاسی و نظامی ترغیب کرد». …. (خطوط تاکید از من است).
در پارگراف فوق، منظور نویسنده از «جمعیت انقلابی» همان «سازمان انقلابی زحمتکشان کُردستان ایران (کوملە)» است، حال اینکه اینها دو سازمان متفاوت و مجزا هستند و در زمانهای متفاوتی نیز تاسیس شدهاند. تاریخ شکلگیری کومله به پیش از انقلاب ۱۳۵۷ و زمان شکلگیری جمعیت به بعد از انقلاب برمیگردد. کوملە در سال ١٣٤٨ با خط مشی و افکار مارکسیستی و چپگرایانه تشکیل شد، اعضای کومله فعالیت سیاسی خود را درشهرها و روستاها در میان کارگران و زحمتکشان و گروههای اجتماعی پیشرو آغاز کردند. به دلیل این فعالیتها بود که در سالهای پایانی دههی چهل و همچنین در دههی پنجاە تعدادی از موسسان و اعضای فعال این جریان دستگیر شدند. این افراد در سال ١٣٥٧ و با پیروزی انقلاب از زندان آزاد شدند. پس از انقلاب، سازمان کومله به شکل علنی اعلام موجودیت کرد و به شکل آشکار به فعالیتهای خود ادامه داد. اما جمعیت دفاع از آزادی و انقلاب، تشکل دمکراتیکی بود کە پس از انقلاب ۱۳۵۷ در سراسر شهرهای کُردستان، با تلاش فعالان و مبارزان چپ و همچنین هواداران و اعضای کوملە تشکیل شد. جمعیت مدت زیادی دوام نیاورد و پس از حملەی جمهوری اسلامی به کُردستان در ٢٨ مرداد ١٣٥٨، منحل شد و بیشتر اعضای آن بە صفوف کوملە پیوستند[1].
با این حال از نویسنده انتظار میرفت با توجە بە اطلاعاتی کە از وضعیت و چگونگی مبارزات مردم کُردستان در منطقە، و بخصوص کُردستان ایران دارند، در نوشتن تاریخ تشکیل و اسامی سازمانها و جمعیتها دقت بیشتری بە خرج میدادند و سازمان کوملە را که در زمان انقلاب ۱۳۵۷ بیش از یک دهه سابقه مبارزاتی را با خود به دوش میکشید به یک تشکل کوچک برآمدە از انقلاب ١٣٥٧ با نام «جمعیت»، تقلیل نمیدادند.
تقلیل دادن سازمان کومله و نادیده گرفتن تاریخ شکل گیری و پیشینهی مبارزاتی آن اشتباهی تاریخی است که لطمهی بزرگی به تاریخ مبارزات پیش از انقلاب و پس از آن وارد میکند. این تقلیلگرایی در ادامهی کتاب هم بازتاب یافته و باعث شده خانم مجاب مبارزات بسیاری از زنان در صفوف سازمان کومله را نادیده بگیرد و در نتیجه نقش این زنان را از تاریخ مبارزات زنان کُرد کنار بگذارد.
در ادامه همان پاراگراف در صفحه ۳۵ کتاب آمدەاست:
«اما کوملە تا سال ١٩٨٣ کە با گروە چپ دیگری بە نام اتحاد مبارزان کمونیست (سهند) ادغام شد، اقدامی برای مشارکت زنان در مبارزات عملی نکرد. …. کوملە از آن تاریخ درهای خود را بە روی زنان گشود.!».
همانطور که گفتم تاریخ تاسیس کومله و مبارزات زنان درون این سازمان به پیش از انقلاب ۱۳۵۷ (یعنی در سال ۱۳۴۸) برمیگردد. در همان دوران پیش از انقلاب نیز زنان کُرد عضو این سازمان بودند و همانطور که در کتاب «شقایقها بر سنگلاخ» به تفصیل روایت کردهام، در شهر و روستاهای کُردستان در زمینههای متفاوت فعالیت میکردند و از نیروهای اصلی این سازمان به حساب میآمدند. به عنوان مثال گلریز قبادی که دبیر دبیرستانهای سنندج بود یکی از اعضای فعال کومله بود. او در سال ۱۳۵۶ به تهران رفت و در کارخانەی قرقرەزیبا بعنوان کارگر مشغول بە کار شد تا از نزدیک با زندگی و کار کارگران آشنا شود. بە جرأت می توان گفت که اواولین زنِ مبارز چپِ کُرد بود کە دست بە چنین کار بزرگی زد. کاری که در تاریخ کُردستان اگر بی نظیر نباشد، کم نظیر است. در همان دوران دهها زن کُرد طرفدار کوملە با افکار چپ و مارکسیستی در شهرها و روستاهای کردستان با هدف پیشبرد افکار انقلابی گلریز، پا به عرصه مبارزه گذاشتند. در آستانهی انقلاب، گلریز به کُردستان بازگشت و در آنجا همراە با دختران و زنان مبارز و آگاە در فعالیتها و اعتراضهای گوناگون علیە حکومت پهلوی فعالانه شرکت کرد. فضای باز سیاسی و آزاد پس از انقلاب، اگرچه کوتاه و موقتی بود اما برای زنان مبارز کُرد فرصت مناسبی را فراهم نمود تا میدان مبارزه و حضور خود را در جامعه گستردهتر کنند و حتی همبستگی خود را با مبارزان در دیگر نقاط ایران نشان دهند. یکی از نمونههای این همبستگی در فروردین ۱۳۵۸ رقم خورد، زمانیکه گلریز قبادی همراە با دو زن کُرد مبارز دیگر، بە نامهای فریدەی زکریایی و فائزه قطبی برای کمکرسانی داوطلبانه به مبارزان ترکمن صحرا راهی این منطقه شدند، سفری که متاسفانه منجر به جانباختن آنها در اثر تصادف ماشین شد.
فعالان و مبارزان کُرد در همان ماهها و سالهای نخستِ به قدرت رسیدن رژیم جمهوری اسلامی هدف خشونت سیستماتیک قرار گرفتند. صادق خلخالی مشهور به حاکم شرع به حکم حکومتی و دستور مستقیم خمینی زنان بسیاری را در شهرهای مختلف کردستان در دادگاههای چند دقیقهای اعدام کرد، زنانی مانند مستورەی شهسواری، شهلا و نسرین کعبی، شهین باوفا از جملهی اعدام شدگان بودند. همچنین دهها زن مبارز دیگر که اگر بخواهم نامشان را در اینجا بیاورم صفحەها پرخواهد شد. با این حال آماری از زنان مبارز کُرد اعدامی ارائه میکنم، بر این اساس از سال ١٣٥٨ تا ١٣٦١، ( ١٩٨٠ تا ١٩٨٣ ) تنها در کردستان ٢٦ زن بە دستور جمهوری اسلامی اعدام شدند. همچنین کم نبودند زنان و دخترانی کە علیە جمهوری اسلامی مبارزە کردند و سالهای زیادی از عمر خود در زندان های این رژیم بسر بردند و بی نام و نشان جان باختند.[2]
این آمارها و توضیحات نشان میدهد که مبارزه زنان کُرد تاریخ طولانی دارد که به سالها قبل از به قدرت رسیدن جمهوری اسلامی برمیگردد و نمیتوان این پیشینهی مبارزاتی را به سالهای پس از انقلاب ۵۷ فروکاست.
شک ندارم خانم مجاب بهتر از من نسبت به کم و کیف جنایاتهای جمهوری اسلامی آگاه است و میداند که این رژیم چه جنایات بزرگی علیه زنان مبارز انجام داده است. با این حال نتوانستم جواب این سوال را بیابم کە چرا او مشارکت زنان کُرد را به لحظهی ادغام کومله در «گروە اتحاد مبارزان کمونیست» منتسب میکند؟ و پس از آن بود کە «کوملە درهای خود را بر روی زنان گشود»؟!. چرا ایشان مبارزه آگاهانه و مستقل زنان کُرد را در کُردستان نادیده میگیرند و از کنار آن رد میشوند؟ بعلاوه اینکه واژه کومله در جمله «کوملە درهای خود را بر روی زنان گشود» هم جای تامل دارد. طوری که انگار کومله نماد مردها است و سازمانی صرفا مردانه بوده است، گویی پیش از آن هیچ زنی در کومله حضور نداشته است. حال آن که تاریخ این سازمان کاملا خلاف چنین روایتی را اثبات میکند.
من یکی از دهها زن مبارز کوملە از همان دهەی ١٣٥٠هستم، و تاکید میکنم که این اطلاعات خانم مجاب کاملاً اشتباە است چرا که کوملە سازمانی بود متشکل از زنان و مردان. اما وقتی گفتە می شود: «کوملە درها را بەروی زنان گشود» به معنای آن است کە فقط مردان در کوملە عضویت داشتند و آنها بودند که به یکباره درهای تشکیلات را بر روی زنان گشودند! بنابراین وقتی گفته میشود « کوملە درها را گشود» بدان معناست که این مردها بودند که بە زنان اجازە دادند کە وارد میدان مبارزە شوند! اما باید بگویم، خانم مجاب این تعبیر به هیچ وجه درست نیست. ما زنان کوملە از همان اوایل کار همراه و دوشادوش مردان، کوملە را ساختیم. در دوران بعد از انقلاب و در جریان حملەی جمهوری اسلامی بە کُردستان، ما زنان کوملە همراە با دهها زن مبارز دیگر، سدها را شکستیم و دهها مانع را با مبارزات پیگیرانه از سر راە خود برداشتیم و وارد مبارزە مسلحانە با جمهوری اسلامی شدیم. کومله سازمانی چپگرا بود و زنان هم از همان آغاز در آن حضور داشتند و با تلاش و کوشش زنان درون این سازمان بود که مسلح شدن زنان پذیرفته شد، امری که نمیتوان آن را صرفا به میل و خواست مردان تقلیل داد.
در ابتدا اشاره کردم که خانم مجاب در سال ١٣٥٨ مهمان شورای زنان سنندج بودند و در تحصن ۲۸ روزەی این شهر شرکت داشتند. بنابراین ایشان از وجود نهادهایی مانند «اتحادیه زنان مریوان»، «انجمن زنان سقز» و «شورای زنان شنو» در این دوران بی خبر نبودند و حتما از مسلح شدن اولین گروە زنان کوملە در سال ١٣٦١ هم خبر داشتند. اینها تنها نمونههای کوچکی از فعالیتهای زنان کُرد در اشکال متنوع هستند که پیش از آمدن اتحاد مبارزان کمونیست (سهند) به کُردستان یعنی در سال ۱۳۶۱، انجام گرفته است. بنابراین در کُردستان و پیش از آمدن هر جریان سراسری چپگرایی، زنان کُرد آگاهانه و فعالانه مبارزه میکردند و نیازی به آموزگار و یا راهنما برای سیاسی شدن و مبارز شدن نداشتند.
باید این نکته را یادآوری کنم که این مبارزه صدها زن و مرد در کُردستان بود که زمینه و فضای سیاسی مساعد را برای آمدن گروه سهند به کردستان فراهم کرد و به لطف مبارزان کُرد آنها به قدرت سازمانی و سیاسی رسیدند. طنز روزگار اینکە؛ با تشکیل کنگرەی حزب کمونیست کە حضور گروە اتحاد مبارزان کمونیست (سهند) در آن بسیار پررنگ بود، و جزو تصمیم گیرندههای اصلی آن بودند، حتی یک زن عضو کوملە – کە در آن زمان هم تعداد آنها کم نبودند- بە کنگرە دعوت نشد. متاسفانە با آمدن اعضای این گروه به کُردستان بود که درهای بالاترین ارگان یعنی کنگره برروی زنان بستە شد و سپس در پشت این درهای بسته، کنگره بدون مشارکت زنان تشکیل شد[3].
بعید میدانم خانم مجاب این دادەها و واقعیتهای تاریخی را فراموش کرده باشند. ایشان بعنوان یک محقق کە سالها در حوزهی زنان و آنهم زنان کُردستان کار کردەاند، صاحب آثار مختلف مانند کتاب، مقاله و مصاحبەهای بسیار هستند و مطمئنا به آثار و پژوهشهای دیگر محققان کە در سالهای اخیر بە زبانهای مختلف و از جملە انگلیسی منتشر شده است آشنا هستند. از این رو با اطمینان میتوان گفت ایشان از تاریخ و پیشینهی مبارزاتی زنان بی خبر نیستند. اما چرا به این مساله و مقطع مهم از مبارزات زنان کُرد بی توجهی کردەاند و عاملیت آنها را ندیدە گرفتەاند؟ من گمان می کنم که این خطا از یک خط فکری غیر واقع بینانە نسبت به مبارزات ملت کُرد و نیز مبارزات زنان کردستان نشات گرفته است. یعنی همان خط فکری گروە اتحاد مبارزان کمونیست(سهند) کە مبارزات کُردستان در هر عرصهایی را بە لحظهی پس از آمدن گروه سهند بە کردستان منتسب می کنند و وانمود می کنند کە این گروه سهند بود که با خود افکار «کمونیستی» را بە کُردستان آورد، کوملە را از «عقب ماندگی»! نجات داد و زنان را هم بە عرصەی مبارزە اجتماعی رهنمون کردند.
این خط فکری فراموش میکند کە قبل از آمدن سهند به کُردستان، در میان مبارزان کوملە، امثال گلریزو محمد حسین کریمی (یکی از بنیان گذران کوملە که در ۲۶ بهمن ۱۳۵۷ در تظاهرات جان باخت) ها کم نبودند کە از شغل و جایگاە اجتماعی خود گذشتند و بە کارگری روی آوردند تا مبارزه را از میدان و با آگاهی بخشی و سازماندهی تودهها شروع کنند. حال آنکه زمانی کە گروه سهند بە کُردستان آمد، هنوز بخشی از کُردستان در کنترل مردم و پیشمرگان بود. پیروان این خط فکری فراموش می کنند کە بە همیاری مادران ما بود که آنها توانستند از تهران به شهرهای اشغال شدەی کردستان برسند، از چنگ جمهوری اسلامی نجات پیدا کنند و پس از آن با حفاظت زنان و مردان کوملە بە پایگاهها و مناطق امن کمیتە مرکزی کوملە رسیدند. آنها همچنین فراموش میکنند که ما زنان کوملە بودیم که جلسات سیاسی را نگهبانی میکردیم و از آنها محافظت میکردیم.
به نظر من این فراموشی تاریخی و ادعاهای آن، ناشی از بی اطلاعی محقق نیست، بلکە از دل همان خط فکری برمیآید کە پیشینهی مبارزات زنان کُرد را انکار میکند، و متاسفانه خانم مجاب را هم با تمام خوش فکری و حسن نیتشان، تحت تاثیر خود قرار دادە و سبب شدە است کە در این مورد مشخص دقت کافی و لازم بە خرج ندهد. من به عنوان یک زن کُرد کە سالها در این عرصە تلاش کردەام، با چنین طرز تفکری نا آشنا نیستم. بارها اتفاق افتادە است کە هر نوع زن کُشی و قتل ناموسی را به مثابه فرهنگ کُردی و کُردستانی بە حساب آوردەاند، اما مبارزاتی کە سالهاست علیە این عمل غیر انسانی و ناپسند در شهرهای مختلف کُردستان ایران در جریان است، مطرح نمی گردد و فرهنگ قلمداد نمی شود.[4] در عوض آن را بە حساب زنان پیشرو مرکز مینویسند، نە زنان ترقی خواە کُردستان. از نظر من، این تحقیر ملتی است کە سالها مبارزه علیە ظلم، ستم و اشغالگری را در تاریخ خود دارد.
مسئلەی دیگری کە در صفحه ۱۱۵ کتاب « زنان کُرد در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم» بە آن اشارە شدە است؛ ادعای عقب ماندن فمینیسم از ناسیونالیسم در کُردستان است. در این کتاب چنین آمدە: «…بە نظر می رسد کە نیم قرن پس از تشکیل حزب زنان، جنبش زنان در کُردستان همچنان از جنبش ناسیونالیستی عقب ماندە است. در اینجا منظور از حزب زنان، حزبی است که در مارس سال ١٩٤٦ در جمهوری کردستان به مرکزیت مهاباد تشکیل شد. این حزب با تلاش مردان و زنان زمانهی خود به وجود آمد. با همەی کمبودهایش حزبی پیشرو در زمانەی خود بود. اما نیم قرن پس از آن، تغییرات چشمگیری در مبارزات زنان در همەی بخشهای کُردستان و از جملە کُردستان ایران روی داده است، بویژه پس از مبارزات زنان در سالهای پس از انقلاب در کُردستان که با گذشتە قابل مقایسە نیست. هرچند که در فصول بعدی کتاب، ما با تاریخ ملت کُرد و مبارزات مردان و زنان کُرد هم آشنا می شویم، اما کتاب در گذشتە باقی می ماند و بە تفصیل به مبارزات سالهای اخیر زنان در کُردستان ایران نمیپردازد، بلکه بسیار زود گذر به مبارزات زنان ایران نیم نگاهی می اندازد و از آن عبور میکند.
صد البتە من مُنکرهمبستگی مبارزات زنان دیگر مناطق ایران با زنان کُردستان نیستم و این مبارزات را کاملاً تائید می کنم و لازم می دانم؛ زیرا همهی ما از یک حکومت استبدادی و دیکتاتوری رنج میبریم. اما تاکید بر مبارزات زنان کُردستان بە دلیل موقعیت متفاوتی که دارند و ناشی از ستم ملی کە سالهاست بر این ملت اعمال شده را ضروری می دانم. با انقلاب ایران، مردم در همه جای این کشور انتظار داشتند ستمهای چند لایەای کە سالها بر آنها اعمال شدەاست، پایان یابد. اما چنین نشد وازهمان اوایل انقلاب ستم و خفقان، چه بسا در ابعادی تازە ادامە پیدا کرد. مردمی کە با این ستمها ناآشنا نبودند علیە آن مقاومت کردند. مبارزات، بخصوص در میان زنان بە شکل تظاهرات علیە سرکوبهای دولتی و بە شیوەهای مختلف پیش رفت. شاید هم این کتاب، بە دلیل عدم بررسی، تحقیق و تحلیل مبارزات زنان کُردستان ایران در سالهای اخیر است که ادعا میکند مبارزات زنان کُردستان ایران پیشرفتی به خود ندیده است و از مبارزات ناسیونالیستی عقب مانده و تحت تاثیر آن قرار دارد.
همان طور که در بالا بە گوشەی کوچکی از مبارزات زنان کُردستان ایران اشارە شد، زنان به رغم سرکوبها، محدودیتها و کوچاندنهای اجباری توانستەاند روی پای خود بایستند و در مقاطع گوناگون خواستهای خود را بیان کنند. با این حال پرسشی که در اینجا مطرح میشود این است، وقتی نویسنده از ناسیونالیسم صحبت میکند از کدام ناسیونالیسم و در چە زمانی صحبت میکند؟ ناسیونالیسم چپها، ناسیونالیسم حزب دموکرات، ناسیونالیسم اسلامیها و… ؟ منظور او دقیقا کدام ناسیونالیسم است؟ زیرا هریک از این گرایشها مواضع خاص خود را نسبت بە مسئلەی زنان و مبارزات زنان دارند و نمیتوان همه را یک کاسه کرد. مسالهای که اتفاقا باید مورد بررسی قرار بگیرد.
کدام جنبش ناسیونالیستی و یا حزب ناسیونالیستی در کُردستان ایران توانستە است خواستهای بیشتر و تازەتری را جدای از طرح ٢٦ مادەای[5] ابتدای انقلاب و پس از آن برنامەی حزب کمونیست ایران بیان کند؟ هرچند که این برنامەها هم اشکالات و محدودیتهایی داشتند، زیرا در آنها هم، خواستهای زنان بەشکل کلی و بسیار ناقص بیان شدەاست. در صورتی کە زنان در این سالها خواستهای خود را بە شکل واضح و روشن در قطعنامەهای مختلف بیان کردەاند. اتفاق مثبتی کە در سالهای اخیر با آن روبرو بودەایم، اعتراض شدید زنان بە «قتلهای ناموسی» است کە با کوشش بیوقفهی آنها علنی شدەاست؛ در کنار دهها حرکت اعتراضی بە قوانین مرد سالار و پدرسالارانەی جمهوری اسلامی ایران کە شرح و بررسی آن جای خود دارد. اما بە عنوان نمونه بد نیست که بە برپایی مراسمهای روز جهانی زن و روز جهانی کارگر اشاره کنیم. در این مراسم قطعنامەهای گوناگونی کە خواستار حقوق زنان و حقوق کارگران بودهاند بە شکل علنی خواندە شدە و در فضای مجازی هم منتشر شدەاست. بەعنوان نمونە به یکی از آنها، یعنی قطعنامەی مشترک ٨ مارس ٢٠٠٧ شهرهای سنندج، کرمانشاە، کامیاران، بوکان، سقز، مریوان اشارە می کنم[6]. این قطعنامە با شرحی از وضعیت جهانی و وضعیت ایران آغاز می شود و با ١٤ مادە کە خواستهای زنان را در بر دارد پایان می یابد. اینجا من به اختصار به چند بند آن اشارە می کنم:
١- ما خواهان حقوق انسانی برابر برای تمامی زنان و مردان درعرصەهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هستیم.
٢ – …محکوم کردن قوانین زن ستیزانە و جرم شمردن آن ….
٣- حق ایجاد تشکل….
٤- برخورد قانونی با فرهنگ مرد سالاری مانند قتل ناموسی وسنگسار و….
٥- آزادی انتخاب پوشش….
این مبارزاتِ پیوستهی زنان کُرد و خواستهای دموکراتیک و پیشرو آنها نشان میدهد که مبارزات آنها نە تنها از مبارزات ناسیونالیستی عقب نمانده است، بلکە پیشتاز هم هست. با این وجود نباید از یاد برد که زنان کُرد متحمل ستمهای چندگانه هستند، از جمله ستم جنسی، طبقاتی و بخصوص ستم ملی، و بنابراین نمیتوانند خود را علیه ناسیونالیسم کُرد تعریف کنند و در رابطه با ستم ملی با آن همراهی نکنند؛ برعکس زنان ضمن همبستگی با این جنبش باید خواستهای خود را مشخص کنند.
سوال دیگر این است که چرا مهم است کە بە تاریخ مبارزات زنان در چند دهەی اخیر پرداخت؟ سالهاست کە بە ملت کُرد، زندان، شکنجە، نسل کشی، مهاجرت، بمباران شمیایی و انواع کُشت و کشتارها، تحمیل شدەاست. با این حال این ملت هر بار با تلاش، مقاومت و پایداری، توانسته خود را از زیر بار جنایت و شقاوت رها کند. همچنین علی رغم اینکه مردم کُرد تحت ستم، استثمار و توسعه نیافتگی و تبعیض قرار دارند، همواره در لایههای زیرین این جامعە، گرایشهای چپ و آزادی خواه وجود داشتە و دارد کە از یک سو زمینهساز مقاومت کُردها بوده و از سوی دیگر عامل عقب نشینی حاکمان کە کوشیدهاند این ملت را «زن کش، وحشی، عقب ماندە و جنگجو» نشان دهند. مبارزان و کنشگران این ملت بە شیوەهای مختلف سعی داشتهاند (از جملە در ادبیات، فیلم، هنر، ترانە و…) با دست یازیدن به شکلهای مختلف مبارزاتی و تشکلهای گوناگون سیاسی ـ اجتماعی و فرهنگی، نشان دهند کە ملتی هستند همچون دیگر ملتها برای پیشرفت و آزادی تلاش می کنند. خانم مجاب، با تمام تلاش ارزشمندی کە برای نوشتن این تاریخ از خود نشان دادەاست، متاسفانه بە این نکات مهم بی توجە بودە است. او در بررسی این تاریخ، در گذشتە میماند و بە روند مبارزات خونین دوران ما نمیپردازد و در نهایت، از توضیح چگونگی قدم نهادن بە جنبش «ژن، ژیان، ئازادی» و پیوند این سابقه مبارزاتی با این جنبش می گذرد.
کلام آخراینکه، کتاب زنان کُرد در بطن تضاد تاریخی فمینیسم و ناسیونالیسم نوشتهی شهرزاد مجاب، اثری است با نگاهی جامع و تحقیقی که به بررسی تاریخ کردستان در نسبت با فمینیسم و ناسیونالیسم پرداخته است، اما از دو کاستی اساسی نیز رنج میبرد. همانطور که توضیح دادم، نادیده گرفتن برخی واقعیتهای تاریخی مهم مبارزات زنان کُرد و نپرداختن به مبارزات چند دهەی اخیر دو نمونه برجسته آن است. این امر سبب ارائەی تحلیل نادقیق و حتا نادرستی از مبارزات زنان کُردستان ایران شده و در نهایت بە انکار بخشی از تاریخ این مبارزات، انجامیدە است. این بی توجهی کە در حق تاریخ و فصل مهمی از مبارزات زنان کُردستان ایران شدە است، نە تنها بە مبارزات آتی زنان کُردستان کمک نمی کند، بلکە ناخواسته در خدمت نادیدە گرفتن این مبارزات از طرف مخالفان و دشمنان ملت کُرد قرار میگیرد.
پانویسها:
[1] برای اطلاع بیشتر نگاه کنید به کتاب شقایق ها بر سنگلاخ، زندگی و زمانه یک زن کُرد از کردستان ایران، گلرخ قبادی، ۲۰۱۵.
[2] نگاه کنید به کتاب گلزار شقایقها: ناگفتههای زنان مبارز کردستان ایران، گردآورنده و نویسنده گلرخ قبادی، نشر نقطه، ۱۳۹۹، فصل: زنان جان باخته کرد ایرانی ۱۳۵۷-۱۳۹۷.
[3] نگاه کنید به کتاب شقایق ها بر سنگلاخ.
[4] برای مثال یکی از تحلیلهای نادرست در این زمینه را سعید مدنی، جامعهشناس مقیم تهران، ارائه داده است. او معتقد است برخلاف بسیاری از پدیدههای اجتماعی که به عوامل اجتماعی-اقتصادی مرتبط است، قتلهای «ناموسی» بیشتر «فرهنگی» هستند و به رفتارهای گروهی مرتبط هستند در مناطقی که فرهنگ سنتی و قبیلهای غالب است، رایج است. https://youtu.be/fa85c1BT9fg?si=kn-2IfBLmP5upEZR
[5] برای آگاهی بیشتر در این زمینە ، نگاە کنید بە عزیز ماملی، تاریخی: باز نشر طرح ٢٦ مادەای هیات نمایندگی خلق کرد. سازمان اتحاد فدائیان خلق ایران https://ufp-iran.org/9979/
[6] در کتاب شقایق ها بر سنگلاخ، این قطعنامه به طور کامل توضیح داده شده و بندهای آن آمده است.
من خوەم لە ساڵەکانی سەردەمی شورشی ۵۷ منداڵێک ۸، ۹ سالان بووم، ووەک دیکەی مناڵان ئامشوێ بنەکەکانمان دەکرد، ووەک بنکەی شاپور تەقەروبی لە بلوارخەسرەوئاوا، ژمارەیێکی فرە لە کەنیشکە هاو مەحەلە کانمانم ئەبینی کە ڵینە شان بە شانی کورە جوانەکان هەڵسوراونە لە بەرێ شورش و بەرگیری لە شاری سنە بوون کە نمونەێان فرەن